۲۰ - اسفند - ۱۳۹۸
نوشتۀ : فهیمه السادات صالحیان


نه سال از آخرین بار که برای مدت کوتاهی بر روی ویروس آنفلوآنزا پژوهش کردم، می گذرد. هیچوقت علاقه ای به تحقیق در زمینۀ فعالیت ویروس ها نداشتم. اگر هم باید به اجبار به اتاق پژوهش بر روی ویروس ها می رفتم، همیشه احساس ناراحتی می کردم؛ با اینکه دیگران نیز نکات ایمنی را رعایت می کردند؛ اما چون بارها شاهد بی احتیاطی ها و حتی خطاهای کوچک آنها در زمینه های دیگر مثل کار با باکتری و پروتئین و ژنتیک بودم که هرکدام می توانست خطرناک باشد، اعتمادی به کار در آن مکان نداشتم. گاهی پژوهشگران فراموش می کردند روپوش خود را با روپوش مخصوص اتاق ویروس عوض کنند و گاه لام شیشه ای حاوی ویروس، به اشتباه، در اتاق تاریک میکروسکوپ الکترونی باقی می ماند و حتی با لام حاوی باکتری یا سلول های سرطانی جا به جا می شد. یک بار دیدم که یک خانم خوشگل بلوند هلندی در حالی که سرگرم لوندی بود ، ظرف آب حاوی مواد سرطان زا برای شناسایی ژن ها را روی روپوش کسی خالی کرد و فقط دستپاچه شد و عذرخواهی کرد. کسی را دیدم که بی توجه به خطر تماس با باکتری ها، ظرف باکتری های تغییر ژنتیک یافته را که هنوز آنتی بیوتیکی برای مبارزه با آنها ساخته نشده بود، بو کرد؛ در حالی که اگر با این کار دستگاه تنفسی او آلوده می شد، خود او می توانست ناقل بیماری ناشناخته ای به دیگران بشود و بیماری را گسترش بدهد. خطاهای انسانی در آزمایشگاه تحقیقاتی اگرچه به ظاهر کوچک و ناچیز به نظر می رسند، می توانند برای افراد بسیاری خطر جانی به دنبال داشته باشند؛ در واقع خطری که نه فقط خود فرد خطاکار و اهمال کار ، که جامعه را نیز درگیر بیماری و مرگ کند.

در این روزها دیدگاه های پزشکان ایرانی و بیگانه ای را شنیدم – از جمله همین هلند – که پس از شنیدن برخی از آنها تنها خواستم از آنها بپرسم : « بگو چقدر پول گرفته ای تا این اراجیف را تحویل مردم بدهی؟ »

هفدهم  اسفندماه ۱۳۹۸

                                                                                             

 

امکان نظردهی برای این مطلب وجود ندارد.