نوشته : ناهید زندی صادق
نوشتن ، کار بسیار سخت و آساننمایی است. البته نوشتن تنها «کار» نیست؛ «هنر» هم هست. شاید بهتر باشد بگویم درست نوشتن، یک مهارت هنری است که بدون آموزش و تمرین دستیابی به آن ، خیال خامی بیش نیست. نوشتن هم مثل هنرهای دیگر تا اندازهای ذاتی است؛ اما به نظر میرسد بیش از فطری بودن آموختنی باشد. به همین سبب برخی درستنویسی را یک مهارت آموختنی قلمداد میکنند. کسانی که بسیار کتاب میخوانند، معمولا بهتر مینویسند؛ چرا که زیر و بم واژهها را میشناسند، و میدانند چه واژهای را در کجا به کار ببرند. آنها متن را میشناسند، زیباییهای بصری متن را رعایت میکنند و کمکم میآموزند که نشانه های نگارشی را در جای درست به کار ببرند و فاصلهها و نیمفاصلهها را رعایت کنند. آنها تا حد امکان جمله ها را ساده و کوتاه مینویسند و با کلمه های پیچیده تلاش نمیکنند سواد خود را به رخ مخاطب بکشند. اگر این نوع آموختن عملی با آموزش تئوری هدفمندی برای نوشتن همراه شود، حاصل کار ، کاری خواهد شد کارستان.
الفبای خوب نوشتن، «درست نوشتن» است. اگر بخواهیم نوشتههای ما دیده شود و به عبارتی خوانده شود، باید تلاش کنیم تا آنجا که میتوانیم، درست بنویسیم. این کار سبب خواهد شد مخاطب راضی باشد و از خواندن متن لذت ببرد.
روزنامهنگاری هم نوعی نوشتن هنرمندانه و از روی عشق است. بیشتر افرادی که امروز در رسانههای کشور قلم می زنند، تحصیلات مرتبط با روزنامهنگاری و حتی نوشتن ندارند. شاید دانشآموختههای علوم ارتباطات در بسیاری از شهرهای ایران که روزنامهنگاری پیشه کردهاند از تعداد انگشتان یک دست هم کمتر باشند؛ اما بعضی از کسانی که از رشتههای غیرمرتبط وارد این حرفه شدهاند، خوب نوشتن را آموختهاند و درست مینویسند؛ حال آنکه برخی دیگر نهتنها درستنویسی را نیاموختهاند؛ بلکه تلاشی هم برای یادگیری الفبای این حرفه نمیکنند و کارشان را تنها با اعتماد به نفس پیش میبرند و تجربه را سرلوحه کار خویش قرار دادهاند. غافل از اینکه تجربه کردن به قیمت نادیده انگاشتن مخاطب، بهای سنگینی را به خوانندگان و رسانههای شهر تحمیل میکند. مخاطبان اندک رسانههای محلی هم بهمرور ، با دیدن رفتارهای غیرحرفهای و نوشتههای پر از غلط رسانهها، خسته شده و راه دیگری را برای آگاهی از اخبار پیش میگیرند.
برای نگارش هر نوع نوشتهای اصول اولیهای را باید رعایت کرد ؛ که اگر رعایت نشود، همواره از سوی مخاطب از آن بهعنوان نوعی چهارچوبشکنی یاد نخواهد شد و ممکن است خواننده دیگر نوشته را جدی نگیرد. روزنامهنویسی با خاطرهنویسی شخصی فاصله بسیاری دارد. شکستهنویسی در متن ، رسمی ناپسند به نظر میآید و دیده شدن غلط تایپی و املایی در هر نوشته، نشانه ای از کم سوادی و نابلدی نویسنده است. گاهی اصرار بر اشتباه، خواننده را آزار میدهد و شگفتزده میکند؛ نویسنده بارها و بارها، یک واژه را نادرست مینویسد و آنقدر این کار را تکرار میکند که ناخودآگاه، شائبه غلط تایپی بودن آن را از میان میبرد و به مخاطب می باوراند که نویسنده سواد کافی برای درست نوشتن ندارد.
اگر خلاقیت را از نوشتههای یک روزنامهنگار حذف کنیم و قدرت تحلیل را از قلم یک نویسنده بگیریم، نوشته او ارزش چندانی ندارد، حال اگر در این حالت، متن دارای اشتباه تایپی یا غلط املایی هم باشد چه فاجعهای رخ میدهد؟ سواد رسانهای مخاطب برای تجزیه و تحلیل دادهها، چنان که برخی از روزنامهنگاران میپندارند، اندک نیست. مخاطب متن خوب را از متن ضعیف بازمیشناسد و نویسنده باسواد را از کمسواد تشخیص میدهد. این مخاطب است که با حمایتی که از ما( با خریدن نشریه مان) نشان می دهد ، تصمیم میگیرد ما در این حوزه بمانیم یا برویم.
پس برای ماندن در چرخه نوشتن باید با درستنویسی به خوانندههای مطالب خود احترام بگذاریم؛ چرا که اگر چنین نشود، مخاطبان نوشتههایمان را دیر یا زود از دست خواهیم داد. برای خوب نوشتن ، شایسته است بیشتر بخوانیم و بیشتر بیاموزیم. کتابهای بسیاری در زمینه ویرایش و درستنویسی و نیز اصول اولیه روزنامهنگاری و خبرنگاری وجود دارد که خواندن آنها به ما کمک خواهد کرد، بهتر نوشتن را تجربه کنیم.
به قول حافظ:
« هزار نکته باریکتر ز مو این جاست نه هر که سر بتراشد قلندری داند » !
نظر شما