۱۷ - شهریور - ۱۳۹۵
نوشته ی : عقاب  علی احمدی


در روز یازدهم شهریور ۱۳۹۵ تیم ملی فوتبال ایران ، در نخستین بازی خود برای راهیابی به مسابقات جام جهانی فوتبال روسیه در برابر تیم ملی فوتبال قطر به میدان رفت . دو تیم در طول ۹۰ دقیقه بازی از پس یکدیگر برنیامدند و در دقیقه ی ۹۳ رضا قوچان نژاد توپی را که دروازه بان قطری به اشتباه به انصاری فرد ، بازیکن ایران داده بود ، درون دروازه ی تیم قطر جای داد . به دنبال این گل غریو شادی از ایرانیان برخاست و چند نفر از اعضای مدیرین تیم ، از جمله جواد نکونام ، به درون زمین آمدند تا شادی خود را نشان بدهند . کمی بعد در میان زمین درگیری روی داد . در باره ی دلیل این درگیری ، شایعه هایی در باره ی توهین جواد نکونام به بازیکنان قطری بر سر زبان ها است . کمی بعد افراد از زمین بیرون رفتند و یک دقیقه ی بعد جهانبخش با یک ضدحمله گل دوم را به ثمر رساند و پیروزی ایران را کامل کرد .

حمیدرضا صدر ، مفسر فوتبال در یادداشتی در« روزنامه ی شرق» ، مدعی شده است که رفتار ایرانیان در این بازی « قبیله گرایانه » بوده است [۱] . او نوشته ی خود را با ادبیات و لحن گزارشگران و با همان میزان از بی دقتی به ساختار زبان فارسی – که در گزارش های ورزشی شتابزده ی رادیو تلویزیونی به طور طبیعی وجود دارد – نوشته است . او نوشته ی خود را چنین آغاز کرده است :

« همه‌چیز با دورخیز بلند تلویزیون آغاز شد، آغاز شد و ادامه پیدا کرد. ادامه پیدا کرد و رسید به نقطه انفجار… . زمینه‌سازی برنامه شب پیش از دیدار ایران- قطر با کی‌روش به برنامه تلویزیون در روز دیدار پیوند خورد و تصاویر بازیکنان قطری یک‌به‌یک روی مونیتور آمدند و مجری برنامه با آب‌وتاب آنها را خارجی‌- به تعبیری مزدور و خودفروخته- خواند.»

پاسخ : یک کشور به نام «قطر» که حتا در فوتبال آسیایی جایگاه مهمی ندارد ، با خریدن ۱۶ بازیکن بیگانه و تغییردادن تابعیت آنها ، نخست در قطر یک تیم از ستارگان فوتبال درست کرده است ، سپس گلچینی از همان بازیکنان را به نام تیم ملی قطر به رویارویی با تیم های فوتبال آسیایی فرستاده است . فهرست این بازیکنان و ملیت پیشین آنها از این قرار است : ۱.  کلود أمین (بازیکن مراکشی فرانسوی تبار)،  ۲.  احمد یاسر محمدی(مصر) ، ۳. لویس مارتن (برزیل) ، ۴.  محمد عبدالله تریسور ( جمهوری کنگو) ، ۵. محمد مونتاری (غنا) ، ۶. کریم بوضیاف (فرانسه) ، ۷. علی اسد (بحرین) ، ۸. محمد کسولا (غنا) ، ۹.  بیدرو میغیل (ساحل عاج) ، ۱۰. سبستیان سوریا(اروگوئه) ، ۱۱. عمر باری (جمهوری غنا) ، ۱۲. رودریجو تاباتا (برزیل) ، ۱۳.  عبدالرحمن أبکر (عربستان ) ، ۱۴.  خلیفه ابوبکر (سنگال) ، ۱۵. بوعلام خوخی (الجزایر) ، ۱۶.  أکرم عفیف (پدر اکرم عفیف بازیکن تیم ملی قطر برای هر دو کشور تانزانیا و سومالی به میدان رفته و برای «الغرافه » به عنوان آخرین تیم باشگاهی نیز بازی کرده است، مادر عفیف هم اصلیتی بحرینی دارد) [۲] .

کدام کشور جهان به خود این اجازه را داده است که همه ی « اندازه » ها و « سنجه » ها را برای پیشبرد جاه طلبی های خنده آورش اینچنین به هم بریزد ؟ گاهی در تیم های جهان یک بازیکن تغییر تابعیت داده دیده می شود ؛ تیم ژاپن هم در چند دوره ی پیش ، « راموز» برزیلی را که تغییر تابعیت داده بود ، چند بار به میدان فرستاد ، اما آیا توجه داریم که میان « یک بازیکن » و « پانزده بازیکن » تفاوتی بزرگ هست ؟ تلویزیون ایران با آگاهی رسانی به ایرانیان در باره ی ملیت پیشین بازیکنان تیم فوتبال قطر تنها یک کار عادی انجام داده است .

در ادامه صدر چنین نوشته است :

 « باروت جمع‌شده از شب پیش با لغزش امین «لوکونت»، سنگربان قطر در بازی ایران – قطر منفجر شد. او توپ را به‌جای دفع‌کردن با ضربه آرامی به انصاری‌فرد پاس داد و دروازه بسته‌مانده‌اش لحظاتی بعد با ضربه قوچان‌نژاد باز شد؛ در واپسین دقایق و برخلاف جریان بازی . همه فریاد شادی سر دادند . همه به اضافه کاپیتان سابق تیم ملی؛ همه به اضافه جواد نکونام که وارد میدان شد و برابر دروازه قطری‌ها شروع کرد به پایکوبی . لحظاتی بعد همه آمدند وسط میدان. لحظاتی بعد گروهی از تماشاگران شعارهای «ضدعرب» سر دادند . »

پاسخ : بله … مفسر محترم توقع دارد یکصدهزار نفر که ۹۰ دقیقه چنین بازی ای را دنبال کرده اند ، با زده شدن گل ، ساکت و صامت بنشینند . اگر مراد صدر از این تعبیر است که گل نخست ایران به قطر « گل اخلاقی » نبود ، من هم می پذیرم که چنین گلی ارزش ابراز احساسات را نداشت ؛ اما می توانم بپرسم با کدام ملاک همین تیم چهار سال پیش در ازبکستان در برابر تیم حریف پنج گل خورد ؟ وضعیت تیم ها در آن روز چنین بود که اگر ازبکستان با تفاضل گل بالا از قطر می برد ، و ایران هم بازی خود در برابر کره جنوبی را می باخت یا مساوی می کرد، ایران به دلیل گل زده ی کمتر حذف می شد و ازبکستان از گروه بالا می رفت ؛ اما جالب است که آن روز هم آقای صدر با اینکه خود دیده بود تیم ازبکستان که در نیمه اول ۱ بر صفر عقب بود ، در نیمه دوم ۵ گل به قطر زد ، در برابر بند وبست آشکار دو تیم ، مدعی شد « نتیجه ی این بازی طبیعی است ؛ ما ایرانی ها در برابر چنین اتفاقاتی شکاک هستیم !!! »

اما اینکه گفته است ایران « برخلاف جریان بازی » بازی را برده است . در آخرین بازی که در دور مقدماتی دوره ی پیش میان ایران و کره در کره برگزار شد، ایران بر خلاف جریان بازی گل پیروزی را زد . بد نیست ، صدر آن بازی و این بازی را یک بار خود با هم مقایسه کند و ببیند در این بازی ایران وضعیت بهتری داشت یا آن بازی . نکته ی دیگر : اینکه ما تاکید می کنیم تیمی « برخلاف جریان بازی » گل پیروزی را زد و برنده از میدان بیرون رفت ، « ارزش » است یا « ضد ارزش » ؟ مگر همگان بر سر قاعده بازی توافق نکرده اند که هر تیم گل را زد ، برنده است ؟  آیا آقای صدر می تواند نشان بدهد در جهان امروز ، چند درصد یک بازی مانند بازی فوتبال « اخلاقی » است و چند درصد آن « غیراخلاقی » ؟ آیا صدر از زد وبندهای کثیف و پشت پرده و ده ها میلیاردها دلار رشوه ای که در مجموعه ی ورزش جهان ، از کنفدراسیون ها تا هیات ورزش محله های جهان سوم ، جابجا می شود ، بی خبر است ؟

کریم  باقری در روزهای اوج بازی خود در فوتبال ایران

کریم باقری در روزهای اوج بازی خود در فوتبال ایران ( عکس تزیینی است ) .

اما می رسیم به آنچه که صدر و همکاران او باید به تاکید می گفتند و نگفتند : ورود جواد نکونام ، کاپیتان پیشین تیم ملی فوتبال و مربی کنونی تیم ملی فوتبال به زمین . آنچه مایه ی سرشکستگی ما در این بازی است این است که برای زده شدن یک گل ، جواد نکونام با مجموعه ی افتخاراتی که به دست آورده است، چنین ذوق زده شود که به زمین مسابقه پای بگذارد . خدا کند که این رفتار به سبب هیجان طبیعی او به خاطر نخستین حضورش به عنوان مربی تیم ملی فوتبال ایران در کنار زمین باشد .

و اما در باره ی واپسین جمله ی این بخش که می گوید گروهی از تماشاگران شعار « ضدعرب » سر دادند : در دوره های گذشته ایرانیان ، بارها ، چنین رفتاری را از مدیران ورزش و تماشاگران کشورهای عربی دیده اند . در سال ۱۳۵۹ ، در مسابقات فوتبال در کشور کویت که با حضور تیم ملی فوتبال ایران برگزار شده بود ، در بازی نیمه نهایی تیم ایران در برابر تیم کویت به میدان می رفت . یک روز پیش از آغاز مسابقه از بخش مدیریت هتل محل اقامت بازیکنان ایران با آنها تماس گرفته شد . کسی از آن سوی خط گفت : فیلمی را که الان از تلویزیون کویت دارد پخش می شود ، تماشا کنید . بازیکنان با روشن کردن تلویزیون گزارشی را دیدند که در آن تصویرهایی از حمله ی عراق به ایران نشان داده می شد . گزارشگر این فیلم خبری می گفت، استان خوزستان به اشغال نیروهای عراق درآمده است . تیم ایران با دیدن این فیلم و تکان روحی ناشی از آن روحیه ی خود را از دست داد و بازی را به تیم حریف باخت . نکته ی جالب که نشان دهنده ی سطح اخلاقی کشورهای عرب منطقه است ، این بود که پیروزی کویت در برابر کره جنوبی در بازی پایانی و رسیدن ایران به مقام سوم آسیا که پس از ۱۰ سال بی شکستی در آسیا روی می داد ، به پیروزی عرب ها و شکست ایران تعبیر شد . روز بعد اعضای تیم ایران پس از پیاده شدن از هواپیما دریافتند ، عراق هنوز در پشت دروازه های آبادان است و خبر دروغین اشغال خوزستان ، برای خراب کردن روحیه ی آنها پخش شده است !

در سال های اخیر بازیکنان تیم بحرین پس از پیروزی در برابر ایران با پرچم عربستان به زمین آمدند و دور افتخار زدند . نمی دانم آقای صدر چرا از ایرانیان در برابر تیم های عربی رفتار دیگری توقع دارد ؟ نیازی به گفتن ندارد که مخاطب این رفتار ، نه « ایرانیان عرب تبار ایران » که « نژادپرستان قبیله گرای کشورهای عربی » هستند . تیم ملی فوتبال ایران همیشه از همراهی بازیکنان هم میهن عرب تبار برخوردار بوده است . در همینجا بیافزایم که من هم مانند آقای صدر از رفتار « اوباش فوتبال » ( هولیگان ها ) و اوباشگری در فوتبال ( هولیگانیسم ) دلم خون است و نگران گسترش روزانه ی آن در پهنه ی اجتماع و در میان جوانان ایرانی هستم .

حمیدرضا صدر نوشته ی خود را چنین ادامه داده است :

« کمی بعد صفحه «لوکونت»، سنگربان مراکشی / فرانسوی قطر با حمله کاربران ایرانی مواجه شد. کمی بعدتر حرف قانون پیش ‌آمد و شکایت و واکنش فیفا و خطر محرومیت. واکنش فوتبالی ما، همراه با اعتراض‌های پس از ماجرای بهداد سلیمی در المپیک، کنار هم قرار می‌گرفت…

 اینکه «ما» برابر «آنها» همیشه مظلوم می‌مانیم؛ همیشه حق به جانب؛ همیشه تک‌افتاده.

این تفکر قبیله‌گرایانه ما را شبیه همان‌هایی می‌کرد که آنها را زیر تازیانه می‌بردیم؛ شبیه اعرابی که مناسبات‌شان را با تکیه بر بافت‌های قومی و قبیله‌ای شکل داده‌اند. عرب‌هایی که برای‌شان کوچک‌ترین واحد قبیله، «خانواده» است و سپس برادران یک خانواده «خمس» را شکل می‌دهند؛ جمع‌شدن چند خمس به برپایی «خاندان» می‌رسد؛ چند خاندان یک «عشیره» را تشکیل می‌دهند و چند عشیره یک «قبیله» را. در حقیقت نمی‌توان بدون تبیین قبیله‌گرایی عرب «سیاست‌های شیوخ عرب» و «حاکمان عرب» را تحلیل کرد؛ چنان‌که صدام از قدرت قبایل در زمینه‌های زیادی بهره برد و قبایل مرزنشین را برای کنترل مرزها به خدمت گرفت و معترضان فراری و مجرمان را دستگیر کرد. همین‌طور است امپراتوری سعودی‌ها که مبتنی بر قبیله‌گرایی برپا شده است. »

پاسخ : صاحب این قلم یکی از موارد یورش های اینترنتی غیراخلاقی به صفحه ی یک بازیکن فوتبال را بررسی و محکوم کرده است .[۳]  اما اینکه صدر چنین حرکتی را در کنار حق کشی آشکار از بهداد سلیمی می گذارد ، نکته ی بامزه ای است . در اینجا ناچار از گوشزد این نکته هستم که حضور یک زن وشوهر عراقی در هیات ژوری یک مسایقه المپیک برای وزنامه نگاری چون صدر نباید چندان بی معنا باشد ! اگر صدر می بیند که ایرانی ها به قول ایشان « حق به جانب » هستند ، به این دلیل است : آیا کسی بنجامین ویلیامز ، داور استرالیایی را که چهارسال پیش آشکارا ، در برابر دیدگان بیش از یک میلیارد تماشاگر ، به همراه تیم ملی فوتبال عراق بر ایران پیروز شد ، بازخواست کرد ؟ چه کسی از بند وبست مربی روسی تیم کامرون با تیم روسیه در جام جهانی فوتبال سخن گفت ؛ بند و بستی که به باخت هفت بر یک تیم کامرون در برابر روسیه شد ؟ آیا کسی کوشش انگلیسی ها را برای نابودی مارادونا  که با دست به آنها گل زد ، نکوهش کرد ؟ آیا  کسی از بنجامین ویلیامز ، داور استرالیایی پرسید، چرا در بازی‌های آسیایی سال ۲۰۱۰ میلادی که در گوانجو کشور چین برگزار می‌شد، در بازی دو تیم مالزی در مقابل چین، ۷ کارت زرد و ۳ کارت به بازیکنان تیم مهمان (مالزی) نشان ‌داد ، تا سرانجام ، تیم ۸ نفرهٔ مالزی با نتیجهٔ ۳ بر صفر مغلوب تیم ملی میزبان شود ؟

در ادامه ی نوشته ی صدر چنین می خوانیم :

« اینکه قطری‌های تلاش کرده‌اند در بستر فوتبال کمی از آن تفکر فاصله بگیرند طعنه‌آمیز است؛ مثلا به سباستین سوریا اروگوئه‌ای روی آورده‌اند؛ همان بازیکنی که با هر حرکتش به او نیش زدیم. فوتبال و اساسا ورزش همیشه در بستر برداشتن فاصله عمل کرده است. پیش از این هم در همین تلویزیون حداقل وقتی پای فوتبال فرنگی پیش می‌آمد، با ستایش از خارجی‌های آمده از اروپا یاد می‌کردیم؛ اینکه تغییر سیاست آلمان در فوتبال / مهاجرت خارجی‌ها چه دستاوردهایی داشته است؛ اینکه ژرمن‌های موطلایی با بواتنگ، سیاه‌پوستِ غنایی، خدیرای تونسی، اوزیل ترک‌تبار و کلوزه لهستانی عصر طلایی دیگری را رقم زدند. اینکه تیم ملی فرانسه بدون خارجی‌تبارهای سیاه‌پوستی، مانند تورام گوادلوپی، دسایی غنایی، کارمابئو کالدونیایی، زیدان الجزایری و ویرای سنگالی قهرمان جام‌جهانی ١٩٩٨ نمی‌شد. اینکه انگلیس بازیکن سیاه‌پوستی دارد به نام «دِله علی». پیش از این گزارشگران تلویزیون ایران، مهمت شول ترک‌تبار را که پیراهن تیم ملی آلمان پوشید ستایش می‌کردند. همین‌طور دکو و په‌په برزیلی را که پیراهن تیم ملی پرتغال را بر تن کردند. همین‌طور دیگو کاستای برزیلی را که برای اسپانیا به میدان رفته است. برای آنها زلاتان ایبراهیمویچ بوسنیایی‌تبار برای سوئد غوغا به پا می‌کرد و مائورو کامورانزی آرژانتینی که با ایتالیا قهرمان جهان شد، یکی از بهترین مردان میانی بود. اما آن شب چه؟ و چرا؟ و با کدام دستاورد ؟ »

پاسخ : به طور معمول و در همه جای جهان برای اینکه ملتی از شیوه ای چندهزارساله فاصله بگیرد ، پدیدارشدن یک اندیشه مند یا یک فیلسوف یا یک مصلح و پذیرفته شدن او از سوی آن ملت لازم است . در تاریخ می خوانیم که قطر تا ۱۸۷۱ بخشی از ایران بود و در این سال از سوی ترک های عثمانی اشغال شد . در ۲۹ ژوئیه ۱۹۱۳ قراردادی بین دولت بریتانیا و دولت عثمانی به امضاء رسید که به موجب یکی از بندهای آن دولت عثمانی از حاکمیت بر قطر صرف نظر کرد . با خروج نیروهای عثمانی دولت بریتانیا حکومت «شیخ عبدالله بن جامع» حاکم قطر را به رسمیت شناخت و در سال ۱۹۱۶ قراردادی همچون دیگر قراردادهای خود با شیوخ امارات خلیج پارس با این شیخ به امضاء رساند . در واقع این کشور هم در فهرست کشورهای مهندسی ساز انگلستان در آسیا و آفریقا جای دارد . کدام اندیشه مندی قطر را به فاصله گرفتن از « نگرش قبیله ای » رهنمون شده است ؟ آیا خریدن بازیکنان ستاره و برجسته ی بیگانه و دادن تابعیت قطری به آنها هم فاصله گرفتن از نگرش قبیله ای است ؟ آیا می توان پرسید «خود » قطر در این تیم فوتبال کجاست ؟ تغییر سیاست شهروندپذیری در آلمان و تعریف های اروپایی از مقوله ی « ملت » چه تناسبی با وضعیت ما در ایران و بدتر از آن ، قطری ها در قطر دارد ؟  حضور یک یا دو بازیکن از نژادهای دیگر در تیم های اروپایی و آمریکایی چه ربطی به پذیرش ۱۶ بازیکن در یک تیم ملی فوتبال از قطر دارد ؟ نکند حمیدرضا صدر بر این باور است که « هر » کسی را می توان به عضویت یک « ملت » درآورد ؟ اگر چنین است ، او می تواند به شیوه های اعطای تابعیت از سوی همان اروپایی ها بنگرد و ببیند که شهروندان بیگانه برای اروپایی شدن چه روندی را باید طی کنند  .

نکته ی شگفت در نوشته ی صدر استناد او به گفته های مفسران و گزارشگران تلویزیون ایران است ؟؟!!! او چنان از گزارشگران رسانه های ایران سخن می گوید که گویا آنها در همه ی زمینه ها کارشناس هستند .

در ادامه حمیدرضا صدر چنین نوشته است :

« خشم فزاینده علیه همسایه‌هایی که همیشه کینه‌توزانه برابر ما صف کشیده‌اند به جای خود، ولی وقتی پای فوتبال پیش می‌آید، نمی‌توانیم از خود نپرسیم قوچان‌نژاد که با گل‌هایش ما را به جام‌جهانی برد تا چه حد محصول فوتبال ایران و فرهنگ ایران بوده؟ مگر اشکان دژاگه ١٧بار با پیراهن تیم‌های ملی آلمان از ١٧ تا ٢١سالگی بازی نکرده؟ آیا او با پیراهن آلمان با چنان عتاب‌هایی روبه‌رو شد؟ »

پاسخ : جایگاه رضا قوچان نژاد و اشکان دژاگه در تیم ملی فوتبال ایران ، چنان که نام آنها نشان می دهد ، شباهتی به موقعیت « تورام گوادلوپی، دسایی غنایی، کارمابئو کالدونیایی، زیدان الجزایری و ویرای سنگالی » در تیم ملی فوتبال فرانسه ندارد .

و اما شگفت انگیزترین جمله ی این مطلب که گویا این مطلب برای طرح دیدگاه نهفته در آن نوشته شده است :

« در کنار همه اینها مگر ما کشوری شکل‌گرفته از اقوام، تبارها، زبان‌ها و لهجه‌های پرشمار نیستیم؟ مگر راز دوام ما در تاریخ همین ترکیب نبوده؟ مگر قرار نبود باغ ما در طرف سایه دانایی باشد ؟ »

پاسخ : چرا حمیدرضا صدر می پندارد نسبت میان « تیره » های ایرانی و « ایرانی شده » ی ساکن ایران ، چیزی است در ردیف نسبت بازیکنان سنگالی و پورتوریکویی و الجزایری تیم ملی فوتبال فرانسه با فرانسویان ؟ آیا حمیدرضا صدر نمی داند کشور ایران زیستگاه « تیره » هایی است که با « گویش » ویژه ی ایرانی خود – که عضوی از «خانواده ی زبان های ایرانی» است – سخن می گویند و با « زبان فارسی » کار ارتباط فکری و گفتاری با یکدیگر را انجام می دهند ؟  چرا حمیدرضا صدر نقش گویش ها و لهجه ها را در زندگی ایرانیان چنین پررنگ می بیند ؟ چرا خود او ناسازگاری این دیدگاه را با چیزی که خود می گوید دوست دارد (فاصله گرفتن از قبیله گرایی ) نمی بیند ؟ آیا راز دوام ما در تاریخ « گوناگونی نژادی » بوده است یا « پایداری دردآلود چندهزارساله ی ایرانیان در برابر فرهنگ های ابتدایی مهاجم به ایران ؟ » چگونه است که حمیدرضا صدر « ملیت ایرانی » را در برابر تفاوت های تیره – طایفه ای نمی بیند و از خود در باره ی جایگاه « ملیت ایرانی » با « وابستگی های تیره – طایفه ای » نمی پرسد ؟ چرا او از خود نمی پرسد ، آیا بزرگان ایران در جهان با نام تیره و طایفه ی ایرانی خود معروف هستند یا با نام نامی « ایران » ؟ آیا صدر از لاطائلات حاکم عربستان که از همبستگی خود با اسرائیل برای تجزیه ی ایران و تبدیل آن به شش کشور سخن گفته است ، چیزی نشنیده است و نمی داند تقسیم ایرانیان بر اساس دیدگاه های روسی از مفاهیمی چون « قوم » و « گویش » در کنار سخنان حاکم عربستان چه معنایی می تواند پیدا کند ؟

در اینجا دو خبر ناشنیده را به حمیدرضا صدر می دهم تا او در مقام مفسر فوتبال و کارشناس در رشته های دیگر ، در باره ی ارتباط آنها با همدیگر پژوهش کند و به هم میهنان خود را یاری برساند :

۱.در سال کشور قطر به عنوان میزبان بازی های جام جهانی فوتبال ۲۰۲۲ برگزیده شد . این گزینش در شرایطی روی داد که کشور قطر – همچون امروز – نه جایگاهی در دانش ورزش داشت و نه جایگاهی در رده های نخست فوتبال آسیا . چند ساعت پس از اعلام این خبر ، گروهی از کنشگران ملی گرا نگرانی خود را از برگزاری این مسابقات در قطر اعلام داشتند و بزرگترین آسیب سپردن میزبانی چنین مسابقات بزرگی به قطر برای ایران را زمینه چینی برای فعالیت تبلیغاتی گسترده ی پان عربیست ها با همراهی انگلستان برای تغییر نام «خلیج فارس » دانستند . [ ۴ ]

۲.چند ساعت پیش خبرگزاری ها خبر دادند ، داوری بازی ایران و ازبکستان در تاشکند به بنجامین ویلیامز ، داور استرالیایی که در بازی های جام ملت‌های آسیا در سال ۲۰۱۵ با ناداوری به همراه تیم ملی عراق بر تیم ملی ایران پیروز شد ، سپرده شده است .

در پایان برای آقای صدر که روزنامه نگار و نویسنده ی ورزشی هستند ، یک پیشنهاد دارم : ایشان در پژوهشی ، دلایل گسترش شتابان و نگران کننده ی « اوباشگری فوتبال »  و « خشونت » در میان جوانان ایرانی را به ایرانیان نشان بدهند و با گرفتن راهنمایی از کارشناسان آموزش و پرورش و بهره گیری از گنجینه ی تربیت ایرانی ، شیوه های برخورد برای مهار آن را با هم میهنان خود در میان بگذارند .

                                                                                                 هفدهم  شهریور  ۱۳۹۵

پی نوشت ها :

  1. یادداشتن حمیدرضا صدر با نام « خشم و قبیله گرایی در بازی ایران – قطر » ، در روزنامه ی شرق ، شماره ی ۲۶۷۴ ، دوشنبه ۱۵ شهریور ، ۱۳۹۵  ، صفحه ی اول .
  2. برای آگاهی بیشتر نگاه کنید به مطلبی در این پایگاه با عنوان « قطر با ۱۶ بازیکن خارجی در برابر  ایران » ، در این نشانی : http://www.varzesh3.com/news/1353508/
  3. « چه کسی مسئول بی احترامی به لیونل مسی و فرناندا لیما است ؟ » ، در این نشانی : http://iranchehr.com/?p=3623
  4. برای نمونه نگاه کنید به سخنرانی دکتر مجید تفرشی در دهمین همایش علمی – پژوهش خلیج فارس با نام « میزبانی قطر در جام جهانی ۲۰۲۲ تلاش برای جعل نام خلیج فارس است . » در این نشانی : http://www.mehrnews.com/news/2282470   و  یادداشت مهرداد ایران مهر با نام « جام جهانی در «خلیج عَ ر…» ! در این نشانی : http://karimaneh.persianblog.ir/post/160/ .

۶ نظر

  1. علی بابایی می‌گوید،

    با درود و سپاس از نکات بسیار مهم و قابل تامل ! در ادامه ی تحلیل بجا و کوبنده ی شما باید افزود :
    اگر زمانی که در بازی های مقدماتی جام جهانیو بازی قطر در برابر ازبکستان، که تبانی آشکاری از سوی این ۲ تیم علیه ایران صورت گرفت، و صدر خیره سرانه به جای محکومیت این تبانی، گفت:« ما ایرانیان شکاک و بدبین هستیم» برخورد مناسبی از سوی گزارشگران بی مسئولیت صدا و سیما و یا سایر تحلیل گران فوتبال با او صورت می گرفت، امروز به خود جرات نمی داد تا تهمت نژادپرستی به ایرانیان وارد کند. جدا از اینکه باید تحلیل کنیم که چگونه صدر خود را جزئی از ملت بزرگ ایران می داند!!!، باید بگوییم که مشکلات روحی ایشان از طریق تغییر تابعیت از ایرانی به قطری، و به عبارت دیگر، قطریزه شدن و استحاله در وجود شیخ جاسم آل ثانی حل می شود.

    ارسال شده در تاریخ شهریور ۱۸ام, ۱۳۹۵ در ساعت ۷:۳۴ ق.ظ

  2. آرسام نظمی می‌گوید،

    شما بسیار آگاهانه و مسئولانه نسبت به این تفسیر بی ارزش و غیر علمی آقای صدر پرداخته اید. یادآوری می کنم که تجزیه طلبان بی ارزشی چون شادی صدر هم ممکن است با این استاد خودپنداشته ی فوتبال با کنش های ضدایرانی هم نوایی داشته باشند .

    ارسال شده در تاریخ شهریور ۱۸ام, ۱۳۹۵ در ساعت ۷:۰۹ ب.ظ

  3. مهرداد می‌گوید،

    درود بر شما. از بررسی بسیار زیبا و کارآمد شما سپاسگزارم. آرزو می کنم علاوه بر زیاد تر شدن دوستانی مانند شما که مسایل را اینگونه زیر ذره بین گذاشته و روشنگری می کنید، روز به روز بر تعداد خوانندگان مطالب شما نیز افزوده شود تا این آگاهی در بین مردم کشورمان گسترش یابد.

    ارسال شده در تاریخ شهریور ۱۹ام, ۱۳۹۵ در ساعت ۸:۴۸ ق.ظ

  4. بیژن ایراندوست می‌گوید،

    درود به شما نازنین ،علی احمدی و سپاس از پاسخ دندان شکنتان به آقای صدر . دوست خردمندم نه هر که ناز کند طناز است، که جناب صدر نیز از بد حادثه مفسر شده اند که در حقیقت ایشان اینکاره نیستند و شما نیز نیک پاسخ تفکر بی خردانه ی ایشان را دادید . روی سخنم با جناب صدر است ، یک کلام ختم کلام : عرب هرچه باشد ،مرا دشمن است که همچنان تازش ۱۴۰۰ سال پیش آنان را از یاد نبرده ایم !

    ارسال شده در تاریخ شهریور ۱۹ام, ۱۳۹۵ در ساعت ۲:۲۸ ب.ظ

  5. عقاب علی‌احمدی می‌گوید،

    با سپاس از توجهی که هم میهن گرامی ، جناب ایراندوست به این نوشته نشان دادند ، باید بگویم همهی این مسابقه ها کوششی هستند برای اینکه ملت های جهان به همدیگر نزدیک تر شوند ؛ اما شوربختانه ورود سرمایه های بزرگ و سیاست به پهنه ی ورزش ، این امکان را از جهانیان گرفته است . امیدوارم جهانیان با تشویق ورزشکاران خود به « ورزش جوانمردانه » و « ورزش پهلوانانه » در گام نخست ، و سپس « ورزش قهرمانی » بتوانند این زشتی ها را از چهره ی ورزش جهان بزدایند .

    ارسال شده در تاریخ شهریور ۲۰ام, ۱۳۹۵ در ساعت ۵:۱۷ ق.ظ

  6. فرشاد اشکبوس می‌گوید،

    با درود به آقای علی احمدی و سپاس بابت واکنش بموقع ایشان ، دو نکته را یادآوری می کنم : اول این که قطر و امارات تا دوره قاجار جزو ایالت بحرین ایران بودند و با توطئه خارجی ها از ایران جدا شدند. پس هر توهینی به آن ها در ابتدا توهین به خود ما بود. دوم نکونام به سمت بازیکن ما رفت و او را بغل کرد و هنوز سرگرم شادمانی بودند که بازیکنان قطر به شیوه ی خیلی حرفه ای به او حمله کردند. حالا نکونام از فاصله چند ده متری و در بغل بازیکن چطور توهین کرده ، جای بسی سوال است!!!
    امیدوارم این مقاله جوابیه ی آقای علی احمدی برای روزنامه ی شرق فرستاده شود تا چاپ گردد.

    ارسال شده در تاریخ شهریور ۲۰ام, ۱۳۹۵ در ساعت ۸:۱۵ ب.ظ

نظر شما