۱۳ - مرداد - ۱۳۹۲
مسعود صفاریان


 

 

 

 

 

نگاهی به نقشه ی جغرافیایی مصر نشان می دهد که دورتادور آن  کشور را جنگ  و بحران گرفته است  . از سوی دیگر ، با اینکه همه ی رهبران آن  مصری هستند ، اما ضعف اخلاقی و علمی و روابط  بیش از اندازه ای که با غیرمصری ها دارند ، به  آنها اجازه نمی دهد تا متناسب  با  شان  کشورشان عمل  کنند . تغییرات دائمی است ؛ اما مدیریت نظام مند امروز از هر نقطه ی اختلافی  یک دستگاه برانداز نمی سازد . در دوره ی ما حتا مخالفان نیز با توافق و تظاهر ، همکاری و تعاون دارند ( مانند این ماجرا که روسیه به ادوارد اسنودن می گوید : « افشاگری در باره ی « متحد ما آمریکا » را متوقف کن ! » )

گفته می شود که مزیت های اقتصادی ، سیاسی ، فرهنگی و … همه به یکدیگر تبدیل می شوند . و بهتر آنکه بگوییم که می توانیم آنها را به یکدیگر تبدیل کنیم ؛ همچنین بر این نظر باید  بیافزاییم که در جهان امروز ، ناتوانی های اقتصادی ، سیاسی  ، فرهنگی و … هر یک تحت تاثیر رویدادها و مشکلات و ارتباطات و مناسبات ،  به عرصه های یکدیگر گسترش پیدا می کنند  ؛ مانند آنکه ناتوانی و ضعف اقتصادی به آشفتگی سیاسی و قلدری و بی فرهنگی و نیز به ناتوانی تشکیلاتی و انزوا و اضمحلال می انجامد .

مصر کشوری است که با  ضمانت ارتش آن ، سالانه تا   ۵ / ۱  میلیون دلار از آمریکا وام می گیرد و یک قلم صنعت گردشگری مصر ، یعنی نزدیک به ۵۰ درصد از اقتصاد آن ، در گرو رفاه طلبی ثروتمندان ویژه ی منطقه  و شرکت های هواپیمایی و سازمان های مسافرتی و گردشگری جهانی است ( برای نمونه ، خانم کاترین اشتون مدافع اروپایی آنهاست ) . بنابر این ، نه یک فرقه ی خاص و نه  آمریکاستایی شبه لیبرال و شبه سکولار و نه ملی گرایی نظامی ، که با شلیک چند بیانیه بخواهد همه را بر سر جای خود بنشاند ، نمی تواند به تنهایی برای همه ی مردم رئیس جمهوری  دست و پا کند .

در مصر  ، مانند بیشتر کشورهای خاورمیانه  ، اگر سرشاخه های قدرت در دایره و تنه ای ریشه دار برای مدیریت همه جانیه همسازی نکنند ، در واقع ، هر کدام به جای کامل کردن دیگری و قدرت گرفتن و قدرت دادن به دیگری ، ناتوانی خود را در برابر ناتوانی دیگری عرضه می کنند و فروپاشی منظم اقتصاد و سیاست و نیروهای  مدافع ، یعنی ارتش ، را نیز فراهم می آورند .

مصر به خاورمیانه می آموزد  که برخورداری یک کشور از حزب های سازمان یافته و برنامه دار ، که  « باشند » و « بیایند » و « بروند » ، لازم  و حیاتی است . همچنین می آموزد که سیاست ورزان یک کشور ، به جای بازی با هویت ملی و اعتقادات و به جان هم انداختن مردم و به جای استقبال از دلال های همه فن حریف بین المللی ، نیازمند آن هستند که  در قامت نیروهای فراجناحی و فرانگر بر بنیاد منافع ملی و به صورت نهادینه ، نقش همسازی و میانجیگرانه داشته باشند .

  تهران –  ۱۰ امردادماه  ۱۳۹۲

۱ نظر

  1. مهری ایرانی می‌گوید،

    یاحق

    با درود

    سپاس بسیار از شما.

    ارسال شده در تاریخ مرداد ۱۳ام, ۱۳۹۲ در ساعت ۷:۵۷ ب.ظ

نظر شما