نوشتۀ : احسان هوشمند
ایران محل زیست مردمانی است که در هزاران سال گذشته در انطباق با جغرافیا، اقلیم و زیستبومشان در سرزمین مشترکی زندگی کردهاند و تجربهای چندهزارساله با رنجها، شادیها، دردها و پیروزیها داشتهاند و فراز و فرودهای فراوانی را پشت سر گذاشته و خالق ارزشها، آیینها، هنجارها، زبان و گویشها، سنتها و آداب و رسوم و فرهنگی سترگی بودهاند. مردمانی که در هزارههای گذشته میزبان مهاجمان بوده و ضمن هضم و جذب مهاجمان در فرهنگ و اجتماع خود، با خلق میراثی تمدنی، امروزه به میراثدارانی از تمدن بزرگ و دیرین ایرانی مبدل شدهاند؛ میراثی که ردپای آن در تمامی موزههای بزرگ و کوچک جهانی زینتبخش تمدن بشری شده است. این سرزمین، شاعران، هنرمندان، دانشمندان و متفکرانی به مردمان خویش و بشریت عرضه داشته و این تجارب دیرپا موجب بلندآوازگی نام این سرزمین و مردمانش شده است. در ایران ما، مردمانی با مشترکات فراوان و درهمتنیدگی عمیق و همسرنوشتی تاریخی، در ظهور و استمرار تمدن ایران ایفاگر نقش بودهاند. اگر از تمام مشترکات تاریخی، فرهنگی، اسطورهای، آیینی و هنری این مردمان بگذریم، اختلاط جمیعتی و تباری کمسابقه این مردم در دورههای گذشته و دورۀ معاصر بهگونهای است که کمتر خانواده ایرانی را میتوان یافت که خویشاوندانی در گوشه و کنار و دیگر نقاط این سرزمین نداشته باشد. میلیونها ایرانی تنها در تاریخ معاصر به صورت وسیعی کوچ داخلی پیشه کردهاند و به این ترتیب، این موج بزرگ جابهجایی جمعیت داخلی، به درهمتنیدگی روزافزون ایرانیان منجر شده است؛ یعنی بهجز مشترکات فرهنگی، سنتی و اجتماعی، تبار این مردمان نیز بههمپیوستگی عمیقی را نشان میدهد. برای نمونه از سال ۱۳۵۵ تا سال ۱۳۹۵، یعنی در ۴۰ سال گذشته، حدود ۳۶میلیون و۴۴۷ هزار و ۲۵۹ نفر از ایرانیان (بیش از ۳۶ میلیون ایرانی) مهاجرت داخلی از روستا به شهر و از شهری به شهرهای دیگر ایران را تجربه کردهاند که روند غالب در این جابهجایی جمعیت نیز از شهر به شهر بوده است؛ به نحوی که در سالهای ۱۳۹۰ تا ۱۳۹۵ حدود ۶۸ درصد از جابهجایی داخلی و مهاجرت در کشور از شهر به شهر بوده است. به دنبال این مهاجرتها، معمولا پیوندهای سببی و ازدواج میان نسلهای اول و بعدی این مهاجران با دیگر ایرانیان به درهمتنیدگی بیشتر مردمان این سامان منجر شده و میشود. اگر توطئههای بدخواهان ایران و ایرانی حتی در دوران ضعف همچون بحران ۱۳۲۴ و ۱۳۲۵ در شمال غرب ایران یا بحرانهای متعاقب فردای ۲۲ بهمن ۱۳۵۷ در گوشه و کنار کشور برای تجزیۀ کشور به فرجام نرسید، یکی از علتهای مشهود این ناکامی دشمنان کشور را باید در این درهمتنیدگی تاریخی ایرانیان و پیوندهای عمیق نسبی و سببی و خویشاوندیها با جایجای این سرزمین و نیز همبستگی اجتماعی و ارزشها و مشترکات تاریخی ناشی از آن جستوجو کرد.
پس سخنگفتن از اقلیت قومی در کشور، حرفی گزاف است. از منظری حقوقی، پس از انقلاب مشروطیت و تصویب قانون اساسی در کشور تا به امروز، همۀ ایرانیان در برابر قوانین کشور مساوی و دارای وظایف و تکالیف و- صدالبته – حقوقی هستند.
بر این مبنا هم سخنگفتن از اقلیت بودگی در ایران از منظر حقوقی نادرست است؛ یعنی تکتک ایرانیان جزئی از ملت ایران هستند. البته طبق این اسناد حقوقی و استدلالهای سیاسی و جامعهشناسی نیز در ایران تنها یک ملت یعنی «ملت ایران» بهعنوان ملت شناسایی شده و میشود. به سخن دیگر، هم بر اساس شواهد تاریخی، فرهنگی و جامعهشناختی و هم مطابق با متون حقوقی، مردم ایران بهعنوان ملت واحدی به نام ملت ایران شناسایی شدهاند.
همزیستی تاریخی ایرانیان در این فلات، احساس تعلق سرزمینی، فرهنگی و تاریخی عمیقی را به وجود آورده که اسطورهها، فرهنگ، ادب، هنر و عرفان این سرزمین تبلوری از آن را نمایش میدهد. اگر در شاهنامۀ حکیم طوس یا روایات حماسی نظامی گنجوی ایران جایگاه رفیع و درخوری دارد، در روایات فولکلور کردی همچو برزونامۀ کُردی و شاهنامۀ کُردی نیز نام ایران بیش از شاهنامۀ فردوسی زینت بخش فرهنگ و فولکلور این مردمان بوده است.
با این همه مستندات تاریخی و جامعهشناختی، شوربختانه برخی با رویکرد ایدئولوژیک یا سیاسی، محکمات تاریخی را نادیده گرفته یا با ناآگاهی از بدیهیترین پایههای استوار ایرانیت و ستونهای حقوقی آن، سخن از ملتهای مستقر در ایران به میان میآورند. اگرچه برخی مارکسیستهای ایرانی به تأسی از رویکرد لنینی به سرزمینهای افزودهشده به اتحاد جماهیر شوروی سابق، چنین واژههایی را در کشور تزریق کردند، اما برخی از سیاستمداران و مسئولان کشوری نیز با آگاهی یا خاماندیشی، چنین واژههایی را به کار میگیرند و برخلاف نص صریح قانون اساسی که تنها از یک ملت در ایران سخن میگوید، برای گروههایی از مردمان استانها یا مناطق کشور به نادرستی از لفظ «ملت» استفاده میکنند.
برای نمونه، بهتازگی یکی از وزرای دولت آقای رئیسی در یکی از استانهای غربی از واژۀ ملت [۱] برای مردمان آن استان استفاده کرده که نشانگر ناآگاهی وی از کاربست درست واژههای حقوقی، سیاسی و جامعهشناختی است. حساسیت مطلب آنجایی بیشتر میشود که فرد یادشده در جایگاه وزیر این مملکت، به نادرستی از واژههای حقوقی و سیاسی استفاده میکند.
اگر امروز گروهی از دشمنان کشور و افراطیهای قومگرا از واژۀ ملت برای معرفی اقوام و تیرههای ایرانی استفاده میکنند یا فلان نویسندۀ اسرائیلی چنین میکند، بر آنان باید خرده گرفت و به مصاف آنان رفت ! اما درد آنجاست که کاربست نادرست این واژه از سوی دولتمردانی صورت میگیرد که لزوما این مسئولان باید افرادی آگاه به مفاهیم و کاربست درست آن و آگاه به تاریخ و نیز حافظان و پاسداران همبستگی و انسجام ملی باشند !
همچنین برخی دیگر از مسئولان گاه و بیگاه واژههای مشابهی را مانند «اقلیت قومی» که معنای حقوقی و سیاسی ویژه خود را دارد، در ایران به کار میگیرند؛ بدون آنکه دقت لازم درباره معنای مفاهیم و ملزومات بعدی آن را داشته باشند.
در سایۀ چنین بیتوجهی ای یا ناآگاهیهای سیاسی، حقوقی و مدیریتی است که شاهد هستیم، اخیرا گروهی از فعالان با گرایش پانترکی همراه با برخی از اعضای شورای شهر یکی از مراکز استانهای شمال غرب با اصرار در نادیدهگرفتن حقوق دیگر شهروندان ایرانی کُرد و دیگران، در تلاش هستند تجربهای را که در بالکان و روندا آزموده شده است، در ایران تاریخی بیازمایند. کمتوجهی نهادهای رسمی و عدم آموزش لازم به مسئولان دولتی برای رعایت نکات حساس مرتبط با همبستگی و انسجام ملی از جمله خلأهایی است که چنین نتایجی را به بار آورده است.
همچنین استمرار این بیمبالاتیها ممکن است، پیامدهای سیاسی و امنیتی جبرانناپذیری در پی داشته باشد. حساسشدن نهادهای ناظر و ارائۀ آموزشهای جدی، ضمن خدمت به مسئولان کشوری و استانی برای رعایت چارچوبهای مفهومی و حقوقی لازم دربارۀ کشور، با منافع ملی و همبستگی ملی یکی از ضرورتهای این روزهای کشور است.
ایران امروز ما با خون و سرمایۀ انسانی میلیونها ایرانی به ما به ارث رسیده است و نباید نسبت به خطاهای سهوی یا عمدی مسئولان دراینباره با سکوت عبور کرد.
پینوشت :
- https://kurdpress.com/fa/21786
برگرفته از : روزنامۀ شرق، شمارۀ ۴۱۵۵ ، یکشنبه ۷ آذر ۱۴۰۰
نظر شما