۱۳ - فروردین - ۱۳۹۹
نوشتۀ : عقاب علی احمدی


۱

در روزهای اخیر نموداری از سوی روزنامۀ دنیای اقتصاد دربارۀ زیان رسیده به اصناف ایران منتشر شده است. فراهم کردن و تدوین این نمودار کار ارزشمندی است که با زبانی ساده به خوانندگان نشان می دهد ، همه گیری بیماری کرونا « پیامد اقتصادی » هم داشته است . نکتۀ مهمی که در بررسی این نمودار دیده می شود ، فراموش شدن «بخش فرهنگ و صنعت های وابسته به آن » در این برآورد اقتصادی است که در یکی از مهمترین منابع نوشتاری دانش اقتصاد در ایران امروز منتشر شده است . جا داشت ، روزنامه نگاران گردانندۀ روزنامۀ دنیای اقتصاد که خود نیز با بحران های فزایندۀ اقتصادی بخش مطبوعات روبرو هستند ، به پیامدهای ویرانگر همه گیری کرونایی برای بخش فرهنگ نیز می پرداختند . تنها خدا می داند که بحران های برآمده از گرانی کاغذ و مقوا و فیلم و زینک و خدمات چاپ که در دو سال گذشته ، بهای کتاب و مطبوعات را به شیوه ای نگران کننده افزایش داده است ، با برخورد به بحران همه گیری کرونایی ، کار زار بخش فرهنگ و صنعت های وابسته به آن را به کجا می رساند .

بخش های تولیدی صنعت فرهنگ (شامل تولیدکنندگان معنوی اثر تا تولیدکنندگان کالای مادی فرهنگی ) که در این برآورد باید به زیان اقتصادی آنها اشاره می شد ، اینها هستند : صنعت نشر روزنامه و مجله ، صنعت نشر کتاب ، صنعت سینما ، بخش هنرهای نمایشی ، بخش تولید موسیقی و ضبط موسیقی، نقاشی و گرافیک و عکاسی، موزه داری ، صنعت های دستی . در کنار این فهرست باید فهرست دیگری برای نشان دادن بخش های زیان دیدۀ بخش پخش و فروش کالاهای فرهنگی و کارکنان آنها تدوین کرد : مرکزهای پخش کتاب ، سامانه های پخش مطبوعات ، تالارهای سینما و نمایش، کتابفروشی ها ، فروشگاه های کالای صوتی ، دکه های روزنامه فروشی ، فروشگاه های فروش صنعت های دستی ، نمایشگاه های نقاشی و گرافیک و عکاسی و …

۲

از نخستین روزهای آغاز همه گیری بیماری کرونا ، بارها و در جاهای گوناگون، به این برآوردها از خبر گسترش این بیماری برخورد کردم :

۱.من کرونا رو قبول ندارم !

۲.من به کرونا اعتقاد ندارم !

۳.چیزهایی دربارۀ کرونا شنیده ام اما باور نکردم !

۴. آقا ! خودشونند ! کرونا کرونا می کنند پول مردمو ندن !!!!!

۵.یکی هم در پاسخ به گزارشگر تلویزیون که از او پرسید : « قربان ! شما در پمپ بنزین دارید به خودروی تان بنزین می زنید ؛ چرا دستکش نپوشیده اید ؟ » در برابر دوربین تلویزیون و چشمان میلیون ها ایرانی گفت : « آقا ! من دلم می خواهد به ویروس آلوده بشوم » !

با اینکه برای رمزگشایی از معناهای گسترده ی نهفته در سخن لمپن ها و کبوتربازهایی که این سخنان را از آنها در جاهای گوناگون – و حتا در برابر دوربین تلویزیون با میلیون ها بیننده – شنیدم ، باید از زبان شناسان و اسطوره شناسان جهان یاری بگیریم ، اما با سواد اندک خود ، با احتیاط ، می توان حدس بزنم که این ولگردها نمی توانند باور کنند ، « چیزی وجود دارد که دیده نمی شود اما میلیاردها از آن در یک سانتی متر از اسکاچ طرفشویی جا می شود و اگر با نشستن دست و نماندن در قرنطینه ، وارد بدن تو بشود ، تو را بیمار می کند و می کشد » !

البته بعد به یاد آوردم که در سه دهۀ گذشته ، بارها ، دیدم پیرمردانی را دیدم که پس از خریدن نان از نانوایی ، نان ها را برای خنک شدن روی موزاییک های پیاده رو و زمین خاکی کنار آن پهن کرده بودند تا خنک شوند ! به یاد دارم که هر بار که به آنها برای این کار غیربهداشتی اعتراض کردم ، تنها با یک جمله روبرو شدم : « نه … چیزی نمی شود …. ما هم بهداشت حالیمونه … خشک که به خشک نمی چسبه ( نان تازه از تنور بیرون آمده را خشک می دانست و زمین و پیاده رو را هم ، خشک ! )

در واکنش به احتیاط طبیعی گروهی از مردم در برابر آلودگی که دستکش و ماسک پوشیده و زده بودند ، به این واکنش ها برخورد کردم :

۱.بابا ! این سوسول بازی ها رو ول کن ! بدن انسان به مکروووب هم احتیاج داره !

۲.حالا همه چی مون درست شده ، مونده همین کروما (کرونا)؟!! ( این سخن را یکی از همین جماعت بی شعور در برابر دوربین تلویزیون به زبان آورد ! با شنیدن آن ، به روزهای پایانی خرداد ۱۳۸۸ پرتاب شدم و به یاد ولگردی افتادم که در محوطۀ بیمارستان قلب ، با سرعتی دیوانه وار و بی اینکه به عقب نگاه کند ، با دندۀ عقب ، خودروی خود را به طرف مردمی که در انتظار بیمار خود در حیاط بیمارستان ایستاده بود ، راند و آنها وحشت زده ، هر یک خود را به طرفی پرتاب کردند تا زیر خودوری او نمانند ! نقطۀ اوج داستان از این پس روی داد : راننده در پاسخ اعتراض ها و داد و فریادهای کسانی که بی احتیاطی او را دیده بودند ، گفت : « چیه ؟!!! وقتی رای منو نمی خونند ، منم قانون حالی م نیست !!! » با این سخن حکیمانه روشن شد، او هم از کسانی است که با دادن یک رای به آقای اسطوره ( میرحسین موسوی )، می خواسته به دموکراسی برسد و «همه » ی مشکلاتش حل بشود !!! )

۳.نمی گن ، آقا ! خدا می دونه چه خبره ! الان آمریکا و اینگیلیس رو ببین چقدر شفاف خبر می دن اما اینا می گن ۲۵۰۰ تا مرده داشتیم ! ( این یکی ، چند دقیقه پس از این اظهار نظر ، دست در جیب کرد و مشتی تخمه بیرون آورد و به دیگران تعارف کرد و خود هم مشغول تخمه شکستن شد ! )

چند روز در گیجی شنیدن این گفته ها و اظهارنظرها بودم که چند بار با فاصلۀ چند روز ، از رادیو تلویزیون ایران شنیدم که نزدیک به پنجاه درصد از مردم تهران ( پایتخت کشور ) ، هنوز رویداد همه گیری کرونا را باور نکرده اند و این سخنان بر زمینه ای از تصویرهایی مانند خریدن آجیل روباز در بازار سرپوشیدۀ تهران پخش می شد ! پس از آن شنیدم که این واقعیت هولناک از سوی دکتر زالی ، سرپرست ستاد مبارزه با بیماری کرونا هم تاکید و تایید شده است !

در دهه های پیش ، چند بار از کارشناسان بخش دولتی و غیردولتی شنیده بودم که، « هر برنامه ای را که می خواهیم اجرا بکنیم ، با بن بست برخورد می کند و نمی توانیم آن را اجرا کنیم ؛ چون جامعه بی سواد است و نقش خود در اجرای قانون را درک و باور نمی کند ! »

می اندیشم ریشۀ این همکاری نکردن نیمی از جامعه با گردانندگان دستگاه پزشکی و بهداشت ایران، در زمینۀ مبارزه و مهار بیماری کرونا، همچنان در همان بی سوادی گسترده و ماهواره زده شدن آن در سال های اخیر است . این راست است که در ایران نزدیک به هشتاد میلیون خط گوشی همراه کار می کند ؛ اما این به این معنی نیست که همۀ دارندگان این گوشی ها به دنبال گسترش دانش و آگاهی اند و دارند، از صبح تا شب، با گوشی خود ، ملت و کشور را از دستاوردهای علمی و فرهنگی بشری و خبرهای تازه – نه شایعه – آگاه می کنند. رقم پنجاه درصدی جمعیت بی توجه به همه گیری بیماری کرونا ، نشانه ای خطرناک از وضع کنونی کشور ایران است و نشان می دهد، فروش نرفتن کتاب و روزنامه و بلیت سینما و تئاتر، و فروش رفتن همۀ مدل های پیشرفتۀ تلویزیون و رایانه و گوشی همراه در ایران با بهای نجومی ، دلایل و پیامدهایی جدی دارد که در چنین بزنگاه هایی خود را نشان می دهد . می پندارم، اگر جامعه شناسان ایرانی در زمینۀ « چگونگی آگاهی جامعه و میزان دانش و آگاهی درست مردم ایران از همه گیری کرونا » و « جایگاه « سریال پایتخت » در آگاهی شان از وجود این بیماری از زبان رسانه های ایران » پژوهشی را انجام دهند، دستاوردهای آن پژوهش، خواب را از سر بسیاری از آرمانگرایان اپوزیسیون جمهوری اسلامی ، و بخش خوش خیال نظام سیاسی کشور بپراند .

سیزدهم فروردین ۱۳۹۹

نظر شما