20 - جولای - 2025
نوشتۀ : احسان هوشمند


به گزارش گروه رسانه‌ای شرق، بر اثر جنگ ۱۲‌ روزه و حمله و تجاوز اسرائیل به کشورمان صدها نفر شهید و زخمی شدند. خساراتی نیز به تأسیسات نظامی و غیرنظامی کشور وارد شد. تأسیسات هسته‌ای کشور نیز که زیر نظر بازرسان آژانس بین‌المللی اتمی فعالیت می‌کردند، مورد حمله اسرائیل و آمریکا قرار گرفت. مقامات اسرائیلی، به‌ ویژه نخست‌وزیر اسرائیل، در همان ابتدا هدف عملیات اسرائیل را نابودی توان هسته‌ای، موشکی و حتی ایجاد فرصت برای شورش عمومی و تغییر رژیم در ایران اعلام کرد.

با گذشت ۱۲ روز از آغاز تهاجم اسرائیل به ایران، آتش‌بس غیررسمی و شکننده‌ای میان ایران و اسرائیل برقرار شد؛ اما آغاز و تداوم آتش‌بس به معنای پایان تنش‌ها نیست و هر لحظه ممکن است آتش جنگ دوباره شعله‌ور شود. ۱۲ روز نبرد و جنگ میان ایران و اسرائیل موجب شد تا بخشی از جمعیت کشور در بسیاری از استان‌ها و شهرستان‌های کشور به صورت واقعی ابعادی از جنگ را تجربه کنند. با پایان جنگ که به صورت هوایی بود، در هفتۀ گذشته یکی از مهم‌ترین نگرانی‌هایی که بروز کرده، ابهام دربارۀ احتمال بروز موج جدیدی از درگیری‌ها و جنگ است. آغاز دوبارۀ درگیری‌های نظامی و گسترش جنگ می‌تواند موجب ویرانی‌های زیرساختی و تلفات جانی شود. خوشبختانه مسئولان ایرانی در این روزها بارها آمادگی خود را برای استفاده از ظرفیت‌های دیپلماتیک بیان کرده‌اند؛ اما باید برای رسیدن به این هدف اقدامات دیپلماتیک زیادی طراحی شود و ابتکار عملی صورت گیرد.

اقدامات دیپلماتیک نباید تنها از طرف وزیر امور خارجه انجام شود، بلکه تمام ظرفیت‌های کشور زیر نظر وزارت امور خارجه باید در خدمت دستگاه دیپلماتیک کشور قرار گیرد. اینک و در این شرایط حساس، وظیفۀ دولتمردان و نیز نیروها و تشکل‌های سیاسی، فکری و فرهنگی ایران‌دوست چیست؟ با یک مثال تاریخی اهمیت این موضوع را یادآور می‌شوم. در سوم شهریور ۱۳۲۰، درحالی‌ که دستگاه سیاست خارجی نتوانست اقدامات سیاسی لازم را برای منصرف‌کردن متفقین از اشغال ایران انجام دهد، کشورهای انگلستان و شوروی با بهانۀ واهی ایران را اشغال کردند تا ایران به دالانی برای انتقال تجهیزات به شوروی سابق مبدل شود. ایران اشغال شد و پادشاه قانونی کشور، یعنی رضاشاه، از سلطنت برکنار شد. آیا به ‌عنوان یک ایرانی، هرچند که گروهی از ایرانیان از بخشی از اقدامات رضاشاه هم ناراضی باشند، باز می‌توانیم این حق را به متفقین بدهیم که ایران را اشغال و رضاشاه را از حکومت برکنار کنند؟

به نظر می‌رسد، هیچ ایرانی وطن‌پرستی نه صرفا به دلیل برخی خدمات رضاشاه، بلکه بالاتر از آن به دلیل مداخلۀ اجنبی و بیگانه ، نمی‌تواند با برکناری رضاشاه از طرف قوای اشغالگر موافق باشد و این اقدام را بپذیرد. البته این را هم می‌دانیم که اشغال ایران در سال ۱۳۲۰، درنهایت، تنها به برکناری رضاشاه ختم نشد و در سال‌های بعد، تخم کینه‌ای در ایران پاشیده شد و با دستور اشغالگران دو جریان ضدایرانی و وابسته در شمال غرب ایران تأسیس شد. اینکه گروهی از ایرانیان نارضایتی‌هایی از رضاشاه داشتند، آیا چنین نارضایتی‌هایی می‌توانست دلیل موجهی برای سکوت یا همراهی در برابر اشغال ایران و برکناری رضاشاه باشد؟ با چنین مفروضی می‌توان به موضوع دیگری پرداخت. اگر جنگ می‌تواند خسارات درخورتوجهی به کشور وارد کرده و مخاطرات پیش‌بینی‌شده و پیش‌بینی‌ناشده‌ای برای ایران ایجاد کند، وظیفۀ ایرانیان به‌ ویژه نیروهای سیاسی و فرهنگی و احزاب و تشکل‌های مختلف چیست؟ آیا تنها با ردکردن سیاست خارجی و منطقه‌ای گذشته و سیاست داخلی، به‌ ویژه در سال‌های اخیر، وظیفۀ ملی و میهنی خود را به ‌درستی ایفا کرده‌ایم؟ یا اینکه باید از تمام ظرفیت‌های کشور برای عبور کم‌خطر ایران از شرایط موجود و دورکردن آتش جنگ از میهن عزیز همت کرد و هر‌کس به فراخور خود، برای گذر از این شرایط اقدام کند؟ در این میانه وظیفۀ دولت بسیار سنگین است :

دولت باید تمام ظرفیت‌های کشور را برای حفظ اجماع ملی و همراهی اکثریت ایرانیان و حفظ حقوق اساسی شهروندان ایرانی بسیج کند تا با انسجام و همبستگی ملی، ایده‌ای برای گذر از شرایط پیچیدۀ اخیر یافته شود و هزینۀ تجاوز به ایران افزایش یابد و بر زخم‌های پیشین که به ملت ایران وارد شده نیز مرهمی گذاشته شود. یکی از فوری‌ترین اقدامات، آزادی زندانیان سیاسی است. شمار زیادی از زندانیان، حملۀ اسرائیل به ایران را محکوم کردند. این مهم باید مورد توجه سیستم باشد و زمینۀ فوری آزادی آنها فراهم شود.

رئیس شورای‌ عالی امنیت ملی می‌تواند در این باره به صورت عاجل، اقدامات لازم را به عمل آورد. دربارۀ احتمال وقوع دو‌بارۀ درگیری‌های نظامی نیز دولت باید به دور از هر نوع هیجان، فعالیت دیپلماتیک خود را به کار بگیرد تا آتش جنگ به صورت ریشه‌ای و کلی از کشور دور شود. این یک حق اساسی و بزرگ برای ملت ایران است. برخی از نیروهای تندرو استدلال می‌کنند که در این شرایط سخن‌گفتن از دیپلماسی و مذاکره به نفع متجاوز است و نشانۀ ضعف تلقی می‌شود. این فرض هم پایۀ مستحکمی ندارد. دیپلماسی هیچ‌گاه حتی در اوج جنگ و درگیری‌های نظامی نباید خاموش شود.

دیپلماسی، استفاده از ظرفیت‌های سیاسی و حقوقی برای استیفای حقوق ملی است؛ باید از تمام ظرفیت‌های دیپلماسی برای پیگیری حقوق مشروع کشور بهره جست و جامعۀ مدنی و نیروها و سازمان‌ها و تشکل‌های سیاسی و اجتماعی و فرهنگی نیز باید در این شرایط بسیار متفاوت و حساس ظرفیت‌های کارشناسی و رسانه‌ای و اجتماعی خود را وقف انسجام‌بخشی بر مبنای «مطالبۀ جلوگیری از جنگ» کنند. دور‌کردن فوری آتش جنگ از کشور نه یک تفنن، بلکه یک وظیفۀ سترگ ملی است که حافظ امنیت ملی و منافع ملی است. این مهم اولویت نخست کشور در این روزهاست. همه با هم بکوشیم که آتش جنگ از ایران عزیز دور شود.

نظر شما