نوشته ی : آرسام محمودی
در راستای پاسخگویی به ایران ستیزان « نخوانده ملا » یی که با سواستفاده از امکانات فضای مجازی ، با طرح ادعاهای کودکانه ای مدعی دروغین بودن شخصیت کورش هخامنشی شده اند، مطالب بسیاری نوشته و منتشر شده است. یکی از ادعاهای این دسته افراد، دیده نشدن نام کورش در متن های تاریخی است. در سال های اخیر پاسخ های درخوری به این شبهه داده شده و در پی آن، بخش هایی از آن دسته از متن های تاریخی که نام کورش در آنها آمده شده است، باز نشر شده اند. از جمله ی این متن ها که در آنها نام کورش آمده است و بیشتر مورد استناد قرار گرفته اند، آثارالباقیه ابوریحان بیرونی و جامع البیان طبری و… را می توان نام برد. در بازه هایی که ترکتازی اقوام بیگانه باعث کمرنگ شدن تاریخ باستانی ایران شده بود، یادکرد مستقیم از نام کورش (هر چند با روایت هایی نادرست از نظر تاریخی همراه شده باشد) نشان می دهد که روح ایرانی و حافظه ی جمعی ایرانیان در سخت ترین روزهای زندگی جهان ایرانی، اجازه نداده است که غبار فراموشی به طور کامل بر تاریخ ایران بنشیند .
از منابعی که نام کورش به روشنی در آنها آمده است، کتاب « التنبیه و الاشراف» ، نوشته ی ابوالحسن علی بن حسین مسعودی مورخ، جغرافیدان و پژوهشگر عرب قرن چهارم هجری است. مسعودی در بخش تاریخ اقوام و پیغمبران و ملوک پس از اشاره به زمان وقوع رویدادهای مهم بنی اسراییل، به نجات این قوم به دست پادشاهی ایرانی که او را کورش می نامیدند، اشاره کرده است :
«فکان من إبراهیم الى خروج بنى إسرائیل من مصر خمسمائه و سبع و ستون سنه، و من الطوفان الى خروجهم ثلاثه آلاف و ثمانمائه و خمس و ثلاثون سنه، ثم ارخوا بإخراب نصر أورشلم و هی بیت المقدس و سبیهم الى بابل، و کان من ابتداء ملک بختنصّر الى ظهور الإسرائیلیین و سبیهم احدى و ثلاثون سنه و اربعه و ثلاثون یوما، و من ملک داود الى سبى بابل و أربعمائه سنه و سبع و سبعون سنه، و من خروج بنى إسرائیل من مصر الى سببهم ألف و ثلاث و ثمانون سنه، و من إبراهیم الى سبیهم ألف و خمسمائه و تسعون سنه، و من فالغ بن عابر الى سبیهم ألفان و مائه و احدى و ثلاثون سنه، و من الطوفان الى سبیهم ألفان و ستمائه و اثنتان و ستون و من آدم الى سبیهم اربعه آلاف و تسعمائه و ثمانی عشره سنه، و کان مقامهم ببابل سبعین سنه الى أن ردهم بهمن بن إسفندیاربن کیبشتاسب بن کیلهراسب الى أورشلم، و امر بعمارتهما و الإسرائیلیون و کثیر من الناس یسمونه کورش» [۱]
(ترجمه : از ابراهیم تا خروج بنی اسراییل از مصر پانصد و شصت و هفت سال بود و از طوفان تا خروج ایشان سه هزار و هشتصد و سی و پنج سال بود. پس از آن ویرانی اورشلیم یا بیت المقدس را بدست بخت النصر با اسارت بابل مبدأ تاریخ کردند. از آغاز پادشاهی بخت النصر تا ظهور اسراییلیان و اسارتشان سی و یکسال و سی و چهار روز بود. از پادشاهی داود تا اسارت بابل چهارصد و هفتاد و هشت سال بود. از خروج بنی اسراییل از مصر تا اسارتشان هزار و هشتاد و سه سال بود. از ابراهیم تا اسارتشان هزار و پانصد و نود سال بود. از فالغ بن عابر تا اسارت یهود دوهزار و یکصد و سی و یکسال بود. از طوفان تا اسارتشان چهارهزار و نهصد و هیجده سال بود. مدت اقامتشان در بابل تا وقتی که بهمن پسر اسفندیار پسر کی بشتاسب پسر کی لهراسب آنها را به اورشلیم باز فرستاد هفتاد سال بود. اسراییلیان و بسیاری کسان او را کورش نامند. …) [۲]
یکی دیگر از کتاب هایی که در آن از کورش یاد شده است، «تاریخ گزیده» ، اثر فارسی حمدالله مستوفی، تاریخنگار و جغرافیدان ایرانی قرن هشتم هجری است. مستوفی در بخش مربوط به تاریخ پادشاهان باستانی ایران زمین، با اشاره به یکی از پادشاهان ایرانی، از کورش نامیده شدن او در کتاب های بنی اسراییل سخن گفته است :
«ابن اسفندیاربن گشتاسف بن لهراسف بن اروند شاه بن کی پشن بن کیقباد، به حکم وصیت نیا، پادشاه شد و به کین پدر به جنگ خاندان رستم زال رفت و فرامرزبن رستم را بکشت و زال زر را محبوس گردانید، پس خلاص داد.[ و رستم در آن حال در چاه به مکر برادر مجروح شده بود ] . فارسیان او را [اردشیر] درازدست [خوانند]. جهت آنکه ولایات بسیار در حکم خود آورد. از آثار او بند کوار فارس و آباداردشیر به یمن. اکنون آن را تماشا می خوانند و [میشان] به حدود بصره و [نسا در ولایت بم کرمان] و سه [آتشخانه] به عراق یکی به [ماربین] اصفهان [و یکی برخوار اصفهان] و یکی به [اردستان] و در کتاب بنی اسراییل نام او کورش ملک آمده است.» [۳]
حمید یزدان پرست در اثر خود « ایران و ایرانیان در متون مقدس» از چند متن مذهبی نام برده است که در آنها به روشنی نام کورش آمده و شوربختانه امروزه این متن ها کمتر مورد توجه قرار گرفته اند. نگارنده با جستجو در این کتاب ها ، تصویری از بخش های مربوطه ی این آثار را در این گفتار آورده است :
شیخ ابوالفتوح رازی از مفسران شیعه ی سده ی ششم هجری در اثر فارسی خود «روض الجِنان و روح الجَنان فی تفسیرالقرآن» در ترجمه ی حدیثی از پیامبر اسلام (ص) به نقل از حذیفه ابن الیمان (صحابی پیامبر) پیرامون بیت المقدس و بنی اسراییل، می نویسد:
«…حذیفه گفت، من گفتم : یا رسول الله بیت المقدس همانا جایى بزرگوار بوده است. [پیامبر] گفت : اصل آن را سلیمان بن داود بنا کرد از درّ و یاقوت و زبرجد و ملاطش زر بود و انکرش سیم بود و ستون هایش زر بود از آن مالها که خداى داده بود سلیمان را و شیاطین مسخّر او بودند تا آنچه او خواست مىآوردند از اقصاى عالم، بختنصّر اینهمه مالها ببرد و به بابل آمد و اسیران بنىاسرایل را با خود به آنجا برد و ایشان در دست او صد سال بماندند. ایشان را به بندگى مىداشت و بختنصّر و لشکرش گبرکان بودند و در میان این بنی اسراییل بعضى صالحان و پیغامبرزادگان بودند خداى تعالى بر زبان بعضى پیغامبران امر کرد پادشاهى را از پادشاهان پارس نام او کورش– و او مردى مؤمن بود- که : برو و بنى اسراییل را از دست بختنصّر بستان و حلّى بیت المقدّس از او بستان و باز جاى بر. او برفت با بختنصّر کارزار کرد و بنى اسراییل را از دست او بستد و حلىّ بیت المقدّس بازگرفت و باز جاى آورد و بنی اسراییل پس از آن صد سال بر طاعت و استقامت بایستادند.» [۴]
سند دیگری که نشان می دهد نام کورش و اقدام او در رهایی دادن بنی اسراییل و بازسازی بیتالمقدس حتی در شعرهای عربی بازتاب پیدا کرده است ، شعری است عربی از « وافر» که ابن سعد تمیمی سمعانی، محدث، فقیه شافعی و تاریخنگار خراسانی قرن ششم هجری در اثر خود «الانساب» ، پس از اشاره به ویران شدن بیت المقدس به دست بخت النصر و کوشش کورش در بازسازی آن، بازگو کرده است : [۵]
و بیت المقدس المعمور بیت ورثناه عن المتقدمینا
بناه کورش البانی المعالی بامرالله خیرالآمرینا
(ترجمه : بیت المقدس، این خانه آباد را ما از پیشینیان خود به میراث برده ایم. کورش– آن بنیانگذار بزرگواری ها- به دستور خداوند که بهترین فرماندهان است، آن را بنا نهاد.) [۶]
مطالبی که در بالا آوردیم ، تنها بخشی از اشاره های متن های تاریخی به نام کورش است، که نه تنها برای رد خرده گیری های ناشیانه ی ایران ستیزان کفایت می کند، بلکه به کار آنان که دانسته ، از شکوه ایران سخن می گویند تا بهتر از ایرانی که آن را دوست می دارند ، دفاع کنند ، می آید . دیگر اینکه نشان می دهد ایرانیان در دوره ی اسلامی با نام و شخصیت کورش (هرچند با روایت ها و داستان های نادرست از نظر تاریخی همراه شده باشد) آشنا بوده اند. بدیهی است که نه اشاره به دیگر روایت های مربوطه در این مطلب کوتاه میسر است و نه آگاهی از همه ی روایت های موجود و آشنایی با آنها در دایره ی اطلاعات اندک نگارنده می گنجد .
کتابنامه :
- ابوالحسن علی بن حسین مسعودی . التنبیه و الاشراف . تصحیح : عبدالله اسماعیل صاوی . قاهره، ص۱۷۱ .
- ابوالحسن علی بن حسین مسعودی . التنبیه و الاشراف . ترجمه ی : ابوالقاسم پاینده . تهران ، انتشارات علمی و فرهنگی، چاپ چهارم، ۱۳۸۹، ص ۱۸۱ .
- حمدالله مستوفی . تاریخ گزیده . به اهتمام : دکتر عبدالحسین نوایی . تهران ، انتشارات امیرکبیر، چاپ ششم، ۱۳۹۶، ص۹۴ .
- شیخ ابوالفتوح رازی . روض الجنان و روح الجنان فی تفسیر القرآن. به تصحیح : محمدجعفر یاحقی و محمدمهدی ناصح. آستان قدس رضوی (بنیاد پژوهشهای اسلامی)، ۱۳۷۱، جلد ۱۲، ص۱۶۳ .
- ابن سعد تمیمی سمعانی. الانساب . به تصحیح : عبدالله عمرالبارودی . بیروت ، انتشارات دارالجنان، ۱۹۸۸، جلد ۵، ص۳۶۳ .
- یزدانپرست ، حمید. ایران و ایرانیان در متون مقدس (اوستا ، تورات ، انجیل ، قرآن و حدیت ). تهران ، انتشارات اطلاعات ، چاپ دوم، ۱۳۹۵، ص۲۳۷ .
نظر شما