( گفتگوی صادق قیصری با عقاب علی احمدی )
گروه اندیشه – صادق قیصری : رسانه ها نقش اساسی در روند توسعه ی یک کشور دارند، و رسانه ها را رکن چهارم دموکراسی مینامند که با شفاف سازی عرصه های سیاسی و اقتصادی و نیز انتقال خواسته های مردم به مسئولین در توسعه ی پایدار بسیار موثرند. در این باره با عقاب علی احمدی ، خبرنگار کتاب گفتوگویی انجام داده ایم که در پی میخوانید :
پرسش : « ارزیابی شما در مقام روزنامهنگار و کسی که سالها در عرصه ی نشر فعال است، از نقش مطبوعات در جامعه چیست؟ »
علی احمدی : « در هر جامعه ی پیشرفته، مطبوعات از ستونهای اصلی مدنیت است. مطبوعات آینهایست که نظام سیاسی یک کشور و ملت، میتوانند خود و کارنامه ی خود را در آن ببینند؛ به همین دلیل اگر مطبوعات در ارائه ی خبر و بازتاب دیدگاههای گوناگون آزاد باشند، چهره ی دولت و ملت در آن پدیدار خواهد بود. نگاهی به مباحث و مطالب منتشرشده در مطبوعات هر کشور نشان میدهد آن ملت تا چه اندازه بر کار دولت خود نظارت دارد. همچنین میزان موفقیت دولت درارتباط با ملتی که با رأی آن انتخاب شده است، در مطبوعات به نمایش درمیآید. میزان توانایی و کاستیهای دولت در اداره ی جامعه را نیز با بررسی مطبوعات میتوان دریافت. طبیعی است اگر این آیینه که مطبوعات است، شفافتر باشد و بتواند آزادانه درباره ی مسائل به بازتاب دیدگاههای گوناگون بپردازد، کارنامهها روشنتر دیده میشود؛ اما اگر این آیینه تیره باشد، تصویری نادقیق و کژتاب از جامعه و مسائل آن نشان میدهد و یاریِ چندانی به جامعه در شناخت مسائل نخواهد کرد. به همین ترتیب، دولت نیز نخواهد دانست در جامعه چه خبر است و خواستهها، نیازها و مشکلات کشور چیست ؟ در نبود آگاهیرسانی دقیق که کار مطبوعات است، ملت و دولت از یکدیگر بیخبر خواهند ماند و همکاری آنها -در صورت وجود همکاری- روند و هدفهای ناپیدایی خواهد داشت. »
پرسش: « به «شفافیت» که یکی از ویژگیهای مطبوعات آزاد است، اشاره کردید. «شفافیت» چقدر میتواند ما را در رسیدن به توسعه پایدار، یعنی بهبود وضعیت اقتصادی و اجتماعی، یاری دهد ؟ »
علی احمدی : « جامعه ی انسانی از هستیهای متفاوتی تشکیل شده است و واحدهای انسانی دارای دیدگاهها، هستیها، اندیشهها، استعدادها و تواناییهای متفاوت هستند. برخی انسانها ممکن است تنها با زندگی روزانه در جامعه از وضعیت جامعه سر دربیاورند و مشکلات جامعه را درک کنند؛ اما همه این توانایی را ندارند. روزنامهنگار و رسانهای که او در آن از راه نوشتن خبر یا بازتاب دیدگاههای دیگران کار میکند، با انعکاس سخنان صاحبنظران در موضوعات مختلف به افزایش درک و آگاهی جامعه یاری میرساند، آگاهی عمومی را بالا میبرد و نقش مهمی در افزایش آگاهی جامعه از مشکلات و مسائل اجتماعی دارد. در جامعهای بسامان، سالم و برخوردار از همکاری ، جامعه هم بالطبع میکوشد راهحلهایی برای مسائل پیدا کند. حال اگر دولتها نظر کارشناسان را مخل و مزاحم خود بدانند و خود را بینیاز از هرگونه کارشناس بپندارند، جامعه عملاً با کمبود فکر و اندیشه روبهرو خواهد شد و دولت هم در اداره و ساماندهی این جامعه که از هستیهای متفاوتی تشکیل شده است، ناتوان خواهد بود.
در اینجا بد نیست برای روشنترشدن سخنم به نمونهای اشاره کنم : تاریخ معاصر جهان نشان میدهد در اتحاد جماهیر شوروی خبری از مطبوعات آزاد نبود و مطبوعات به سبب دولتیبودن و نداشتن اجازه ی طرح مسائل، نمیتوانستند کار خود را به انجام برسانند و رسالت خود را که همانا آگاهیرسانی به مردمان این کشور بود، انجام بدهند. این مطبوعات که زیر نظر حزب کمونیست اداره میشدند و توجیهکننده ی رفتار طبقه ی حاکم با مردم و روشنفکران بودند، به دشمنیهای حزب کمونیست با همه ی جهان اعتبار میبخشیدند و توجیهکننده ی ارتباط حزب کمونیست با کشورهای همپیمان و اقمار شوروی بودند. خب از خود بپرسیم، عاقبت این امر چه شد؟ شما اگر به تاریخ روسیه نگاه کنید، در فرهنگ و تاریخ روسیه با چهرههای بزرگی روبهرو میشوید؛ کسانی چون چخوف، تولستوی، بولگاکوف، ایزاک بابل، بردیایف، بوخارین، تروتسکی، آنا اخماتوا، حتی شولوخف، گورکی، لنین و… اینها همه پرورشیافتگان روسیه ی پیش از تأسیس اتحاد جماهیر شوروی و بهقدرترسیدن کمونیسم بودند؛ اما در تاریخ اتحاد جماهیر شوروی پس از حاکمیت لنین و استالین، کمتر با یک چهره ی جهانی برخورد میکنید. سرنوشت هنرمندان و اندیشمندانی هم که کوشیدند سردمداران تام روای حزب کمونیست شوروی را به توجه به مسائل این کشور تشویق کنند، از این هم غمانگیزتر است؛ سولژنیتسین، تارکوفسکی، ساخاروف و… . نکته ی شگفتانگیز این است که این تنگنظری دامن ملتهای هم پیمان را هم گرفت: لهستان، چکسلواکی، مجارستان، بلغارستان و آلمان شرقی. در این کشورها هم رویه ی همگانی یکدستشدن اندیشهها و یکسانشدن چشماندازها دنبال میشد. در تاریخ علم و فرهنگ شوروی پس از استالین اگر هم درخششی ببینید، تنها در زمینههای فنی و صنعتی است: طراحی هواپیما، سلاح، زیردریایی و… . شوروی عملاً با یک تنگنظری اندیشگی و خلاصهکردن هستیهای فکری مردمان اتحاد جماهیر شوروی در یک قالب فکری، موقعیتی پیش آورد که روسیه ی امروز هم در آن دست و پا میزند و روشن نیست کی این کشور بتواند هنرمندی همچون تولستوی یا فیلسوفی چون بردیایف در دامن خود بپرورد. از پیامدهای این وضعیت همین وضعی است که میبینید. در اوضاع پسااصلاحات گورباچفی، باز هم کسی بر سر کار آمد که – به تعبیر سولژنیتسین -کمونیستی راستین و استالینیست است و میکوشد کیان روسیه را تجدید کند؛ البته به شیوه ی خود. روزنامهنگاران و خبرنگاران با گلوله ی ماموران او کشته میشوند و او هر بار، پس از هر ترور در برابر دوربین تلویزیون از این ترور ابراز تاسف میکند و میگوید که پرونده را پیگیری خواهد کرد. در این وضعیت مافیا حاکم بیچونوچرای پهنه ی شوروی سابق است و برای بهدستآوردن پول، هر کاری میکند .
آزادی مطبوعات بستری است که حضور گروههای گوناگون فکری در روند سازندگی جامعه را میسر میکند. هرچه این گروههای فکری آسانتر سخن بگویند، مسئولان زودتر میتوانند مسائل را بشناسند و به چارهجویی بپردازند و از مشکلات مردم بکاهند. دیگر نکته ی مهم در شکوفایی فضای برخورد آرا و اندیشهها این است که روزنامهنگاران و کارشناسان بتوانند با «لحن» ویژه ی خود درباره ی مسائل سخن بگویند. این کار دو خاصیت مهم خواهد داشت: ۱.دولتها به این اشتباه دچار نخواهند شد که همه ی مردم موافقان دربست آنها هستند و ۲. دولتها این تعارف آشنا را که «ما نماینده ی همه ی شهروندان هستیم» با دقت بیشتری بر زبان خواهند آورد . »
پرسش : « یکی از اهداف دولت، رسیدن به توسعه پایدار است. نبود مطبوعات حرفهای چه تأثیری بر روند توسعه دارد ؟ »
علی احمدی : « توسعه ی کشور در گرو بسیاری از متغیر هاست: آموزش و پرورش، آموزش عالی، وضعیت مسکن و… . مطبوعات تریبونی است برای اینکه مردم صدای خود را به گوش دولت برسانند و متخصصان از برنامههای دولت و نهادهای دیگر انتقاد کنند. اصولاً انتقاد لازمه ی زندگی بشری است و باعث بهبود امور مردم میشود. یکی از رمزهای موفقیت دولتهای لیبرال غربی این است که «انتقاد» را همچون عاملی زندگیبخش به خدمت گرفتهاند. بسیاری از روشنفکران جهان و جهان سوم، در عمل، کار «انتقاد» از نظامهای سیاسی غربی را بر عهده دارند. دولتهای غربی به این روشنفکران پول میدهند تا انتقاد کنند. در برابر، دولتهای غربی براساس پژوهشهای این روشنفکران، شبانهروز در پی برطرفکردن نقاط ضعف خود هستند تا خود را از سرنگونی دور نگاه دارند. برای همین است که در اروپا و آمریکا اگر روزنامهنگاری اسنادی درباره ی اختلاس یا دزدی یا جاسوسی یا… به دست بیاورد، میتواند رسماً آن را در روزنامهها منتشر کند. پس از اینکه این اسناد در مطبوعات چاپ شد، دولت به جرم رخداده رسیدگی میکند. البته روزنامهنگار در چهارچوب قانون و باتوجه به اهرمهای نگاهدارندهای که برای این شغل وجود دارد، حرکت میکند و پس از دستیابی به سندهای محکم از جرم، آنها را در مطبوعات منتشر میکند.
بهطور کلی اگر اجزای جامعه چنان سازمان داده شوند که یاریگر یکدیگر باشند و در تعامل منظم با هم کار کنند، میتوان به عملیشدن توسعه امیدوار بود. اگر جامعه در بخشی بسیار قوی و در بخشی بسیار ضعیف باشد، بعید است بتوان از توسعه – و دشوارتر از آن توسعه ی پایدار – در آن جامعه سخن گفت. در کشور ما چند اصل از قانون اساسی درست اجرا نمیشود: آموزش و پرورش رایگان، بهداشت رایگان و ملیبودن صنایع اصلی کشور. در زمینههایی که به این اصول از قانون اساسی مربوط میشود، دولت نهتنها برای ژرفابخشیدن و اجرای درست این اصول کاری جدی نکرده است بلکه از بخشی از مسئولیتهایی هم که بر عهده ی او بوده، شانه خالی میکند. آیا هنگامی که از پدری برای ثبتنام فرزند او در یک مدرسه چند میلیون تومان شهریه درخواست میشود، خواهناخواه، گمان وجود تفاوت میان سطح آموزش در مدرسه ی خصوصی و مدرسه ی دولتی پیش نمیآید؟ در این وضع که دولت آموزش و پرورش رایگان را برای همه ی شهروندان فراهم نمیکند، چگونه میتوان از کوشش برای دستیابی به توسعه ی پایدار سخن گفت؟ آیا مقوله ی «توسعه» به چیزی مهمتر از «افزایش دانش همگانی» نیاز دارد؟ ما در سایه ی رفاه نسبی برای همگان میتوانیم برای افزایش کیفیت زندگی بکوشیم. اگر روزی کیفیت زندگی را افزایش دادیم، میتوانیم از شکوفایی تمدنی هم سخن بگوییم. »
پرسش : « شما از کوشندگان نشر کتاب ایران هستید. مشکلات عرصه ی نشر در کشور چیست و چه پیامدهایی دارد؟ »
علی احمدی : « نشر کتاب و مطبوعات در کشور ما با مشکلات گوناگونی روبهروست که مهمترین این مشکلات، روشننبودن جایگاه «آفرینش فرهنگی» است. آفرینش فرهنگی همهگونه آفرینش ادبی، هنری و پژوهش را در بر میگیرد. از دیرباز هم بسیاری از شاعران و نویسندگان و فیلسوفان با حمایتهای مادی و معنوی فرمانروایان و ثروتمندان توانستهاند آثار خود را منتشر کنند. در جهان امروز وضعیت متفاوت است و در کشورهای پیشرفته و حتی درحالتوسعه، تولید فرهنگی، «مصرف کننده» ی خود را یافته است؛ اما در کشور ما کسی که تولید فرهنگی را بر عهده میگیرد، به حمایت و پشتیبانی نیازمند است و به درستی روشن نیست مصرفکننده ی کالای او کیست . بهطور معمول، خرید و مصرف کالای فرهنگی تنها و تنها پس از برآوردهشدن نیازهای پایهای همچون خوراک، پوشاک و مسکن معنا پیدا میکند. اگر در جامعهای تورم هر سال رشدی ۱۰ تا ۱۵درصدی داشته باشد، چگونه میتوان به رشد فرهنگی و افزایش سطح مطالعه و شکوفایی اندیشگی در آن امید داشت؟ کتابخوانی، عادت به اندیشیدن، کوشش برای گسترش فرهنگ و سهمیابی از آفرینش ادبی و هنری تنها در جامعهای باثبات میسر است یا نزد کسانی که از رفاهی نسبی برخوردارند. »
برگرفته از : روزنامه ی ستاره ی صبح ، شنبه ۲۲ آبان ۱۳۹۵ ، صفحه ی ۱۱ .
۱ نظر
درود برشما جناب احمدی گرامی وسپاس از پاسخ های منطقی و خردمندانه شما به پرسش خبرنگار روزنامه ستاره ی صبح، مطبوعات آزاد ، قلب آزادی در کشور ها می باشند ،که اگر این عضو تپنده از کار بیفتد دیگر خبری از آزادی نخواهد بود .
ارسال شده در تاریخ آذر ۸ام, ۱۳۹۵ در ساعت ۹:۲۵ ق.ظ
نظر شما