مسعود احمدی
سرخیِ این پرچم
نه ربطی به داس و چکش دارد
نه به ستارههای رنگارنگ / نه به هلال ماه و هر نماد دیگر
این متن
پرچمیست
که از خونِ ریخته ی کوبانیها رنگ گرفته است
من که هفتاد و دو سالهام
در هم ریختهام / ریختهام روی خودم در کنارِ آوار تو
شاید
پانزده ساله باشی
سی ساله / یا کمی بیشتر / اندکی کمتر
اما
از وادادگان نبودهای / نبودهای بیخبر
از آنچه در کاخها میگذرد
از مردگانی که در آنها ساکناند / و از اتاقهای فکر
بکر است این پرچم
که از اشک چشم ما نیز رنگ رفته است
مایی
که جز کلمه سلاحی نداریم
و اغلب
نه فرصت رفتن داریم / نه مجال ماندن
مهر ۱۳۹۳
نظر شما