عقاب علی احمدی
در برنامه ای که در ساعت ۱۱ شامگاه سوم و چهارم مهرماه ۱۳۹۳ از شبکه ی اول تلویزیون ایران پخش شد ، محسن رضایی به پرسش های چند جوان در باره ی جنگ عراق علیه ایران پاسخ داد . محسن رضایی چند بار تاکید کرد که تاکنون در باره ی جنگ ایران و عراق چیزی نگفته است و حالا می خواهد « حرف » بزند . اینکه یک فرمانده ی جنگ از دلاوری ها و جانفشانی های همرزمان خود ، خاطراتی را برای کسانی که آن روزها را ندیده اند و در جبهه ها نبوده اند ، بازگو کند ، پدیده ای آشنا و سودمند است ؛ اما حرف های محسن رضایی و پرسش های جوان هایی که در کنار او نشسته بودند ، در لحظاتی تنها به « رفع مسئولیت » و «بازجویی » شباهت داشت . سخنانی هم از محسن رضایی شنیده شد که معنای آن روشن نبود ؛ مانند این سخن : « رزمندگان ایرانی که در جبهه می جنگیدند ، دارای دو «فرهنگ » ؟؟!!! بودند؛ و منظور او این بود که « ارتش ایران » دارای فرهنگی متفاوت با « سپاه پاسداران انقلاب اسلامی » بود ؟!! جای شگفتی است که محسن رضایی با این پیشینه از مبارزه در راه میهن ، ویژگی های « فرهنگ ایرانی » را درنیافته و نشناخته است . او خود می داند ، بیشتر این رزمندگان ، مسلمان بودند و در راه دفاع از میهن ، از قهرمانان ملی و اسلامی الگو می گرفتند.
آنگونه که تاکنون در تاریخ جنگ های جهان دیده شده است ، « هیچ » کشوری، به دلیل سواستفاده های جاسوسی و بعدی دشمنانش ، آماری از کشته ها و خسارت های دقیق خود در « هیچ » جنگی را منتشر نکرده است ؛ در حالی که در این «گفتگوی جوانان با محسن رضایی در باره ی جنگ » ، کار به نقل و رسانه ای کردن « مسائل » و « مشکلات » و « افشای دیدگاه های نظامی در طراحی عملیات نظامی » ایران در کار دفاع از خود کشیده شد . برای آگاهی محسن رضایی و جوانان علاقه مند ، باید گفت :
۱. آمار واقعی کشته های جنگ های جهانی اول و دوم و میزان خسارت واقعی این دو جنگ هیچگاه اعلام نشد .
۲. تا به امروز هیچ کشوری از « اسرار نظامی و مسائل پشت پرده ی دفاع خود » برنامه ی تلویزیونی نساخته است .
با کمال تاسف ، بی نظمی در گفتار محسن رضایی چنان بود که اهمیت آگاهی هایی هم که باید در اختیار مردم قرار می گرفت ، در میان تعارف ها و آشفتگی حاکم بر این میزگرد ، روشن نشد ؛ مانند این آگاهی ها :
«۱. پس از فتح خرمشهر ، عکس های دقیق ماهواره ای از سوی آمریکا در اختیار دولت عراق و خود شخص صدام حسین قرار می گرفت که سبب می شد همه ی عمل های نظامی ایران «پیش از آغاز» لو برود . »
۲. درتاریخ ۳۱ تیر ۱۳۶۷ نیروهای ایران عملیاتی نظامی به نام «طلائیه – کوشک» ( محسن رضایی نام دیگر این عملیات را « عملیات سرنوشت » اعلام کرد .) علیه پیشروی عراق را آغاز کردند . با این عملیات ،عراقی ها که پس از پذیرش قطعنامه ی ۵۹۸ از سوی ایران و با شکستن آتش بس تا پشت دروازه های خرمشهر پیش آمده بودند ، با دلاوری های سربازان ایرانی عقب نشسته و به این ترتیب دولت عراق ناگزیر شد قطعنامه ی ۵۹۸ را بپذیرد. در حقیقت ، دولت عراق ناگزیر می شود قطعنامه و شکست را بپذیرد . شکسته شدن آتش بس از سوی عراق و زیر پانهادن قطعنامه ی ۵۹۸ که عراق مدت ها برای دستیابی به توافق ایران برای پذیرش آن ، کوشش می کرد ، ثابت می کند که عراق بازنده ی جنگ بود؛ در حالی که در روایت های پیشین این طور وانمود می شد که ایران مجبور شده قطعنامه را بپذیرد .»
اما سخن تاریخی محسن رضایی این بود : « ما هیچگاه از روبه رو نتوانستیم با عراق بجنگیم و در همه ی عملیات او را دور می زدیم» .
هرگاه این گفته ی تاریخ محسن رضایی را که در حکم « شرمساری ملی » است ، در کنار « واقعیت » های جنگ ایران و عراق بگذاریم ، « تناقض » هایی خود را نشان خواهند داد که تنها در «وضعیت» هایی که یک « پاسدار ۲۷ ساله » به مقام « فرماندهی یک نیروی نظامی مانند سپاه پاسداران » می رسد ، آن را می توان دید .
بخشی از واقعیت های جنگ ایران و عراق این است :
۱. در گام نخست ، نام «سازمان بسیج ملی ایران » که کار آن سازماندهی « دفاع نظامی و غیرنظامی شهروندان عادی ایران» بود ، به « بسیج مستضعفین » تغییر داده شد .
۲. کشور عراق در گام نخست از همراهی نیروهای نظامی کشورهای عربی برخوردار بود و در گام های بعدی ، از یاری های نظامی و جنگ افزاری ۳۶ کشور . این همکاری تا آنجا پیش رفت که در سال های آغاز جنگ ، صدام حسین در سفری به فرانسه از یک مرکز هسته ای فرانسه دیدار کرد و فرانسه اعلام کرد ، آماده است یک دستگاه بمب اتمی را به عنوان « سلاح بازدارنده » در اختیار دولت عراق بگذارد تا با آن ایران را از پیشروی بازدارد . کشورهای فرانسه و آمریکا ، آلمان و هلند به همراه ده ها کشور دیگر ، انواع جنگ افزارهای شیمیایی را به عراق فروختند .
۳. در روز پایان جنگ عراق علیه ایران ، ارتش عراق ۶۰۰ هواپیمای نظامی پیشرفته در اختیار داشت ؛ در حالی که ارتش ایران که بدون برخورداری از سلاح های رسمی و روز جهان ( که باید از آمریکا خریداری می شد و آمریکا به دلیل تحریم ایران ، آنها را به ایران نمی فروخت ) ، و تنها با کوشش شبانه روزی مهندسان پرواز و خلبانان مرگ بر کف ، هواپیماهای خود را به پرواز درمی آورد ، تنها ۵۰ هواپیمای قابل پرواز داشت . افزون بر آن ، نقشه های عملیات نظامی ارتش ایران در دفاع علیه عراق چنان هوشمندانه ریخته شده بود که امروزه در دانشگاه های نظامی جهان تدریس می شوند .
۴. ذوق زدگی های انقلابیان در کار دفاع از میهن هم ، کشور و ملت را با دشواری روبه رو کرد .این درست است که بسیاری می خواستند در دفاع از کشور نقش و سهم داشته باشند ؛ اما آنچه بدان توجه نشد این بود که کار دفاع نظامی با برخوردارشدن از دانشی به نام « دانش نظامی » میسر است و ملت ایران ( مانند همه ی ملت های جهان ) برای همین ، « دانشگاه های نظامی » را ساخته است تا « داتش جنگ » را به افسران خود آموزش دهد . دخالت گروهی از انقلابیون در کار دفاع متمرکز ، سبب ساز بسیاری دشواری ها برای نظامیان ایران شد . در این جنگ ایرانیان ( شیعیان ، سنی ها ، زرتشتی ها ، ارمنی ها ، یهودی ها ، آسوری ها ) در کنار یکدیگر از کشور خود دفاع کردند و زندگی خود را فدای آینده ی کشور – ملت خود کردند .
۵. نفوذ عوامل بیگانه در نیروهای ارتش ، سپاه پاسداران و بسیج ، آسیب هایی اساسی به روند دفاع ایران از خود وارد کرد . در روز هفتم مهرماه سال ۱۳۶۱ ، پنج تن از فرماندهان بزرگ ارتش ایران ( فکوری ، فلاحی ، جهان آرا ، کلاهدوز و نامجو) در رویداد سرنگون شدن هواپیمای شان به شهادت رسیدند . این احتمالی بعید است که در این رویداد ، جاسوسان کشورهای بیگانه در ارتش ایران دست نداشته باشند .
۶. اولاف پالمه ، نخست وزیر سوئد و محمد بن یحیی ، وزیر امور خارجه ی الجزایر که در سال های جنگ عراق علیه ایران برای استقرار صلح کوشش های موثری را به کار بسته بودند ، به دست جنگ سالاران به شهادت رسیدند .
۷. روزی که در سازمان ملل متحد قطعنامه ی پایان جنگ ایران و عراق به تصویب رسید ، پس از امضای قطعنامه ، خاویر پرز دکوئیار ، دبیرکل سازمان ملل متحد بر آسانسوری سوار شد تا ساختمان سازمان ملل را ترک کند ؛ با کمال شگفتی ، این آسانسور سقوط کرد و با خوش اقبالی دکوئیار، در یک طبقه مانده به کف متوقف شد و او از مرگ نجات یافت .
جنگ عراق علیه ایران که دو کشور روبه رشد در غرب آسیا را برای هشت سال از پیشبرد برنامه های نوسازی خود بازداشت ، برای « بسیاری از کشورهای شرق و غرب » نان و آب داشت . وقتی دو کشور برای هشت سال جنگی چنین مهیب و بنیان کن را از سر بگذرانند ، تا دهه ها پس از آن نیز دچار پیامدهای آن هستند . اگر چشمان خود را درست باز کنیم ، بسیاری از جانبازانی را که در راه دفاع از ایران با آسیب های گوناگون تنی و روحی دست به گریبان هستند ، می بینیم که برای درآوردن نان خود ، در پشت یک خودروی لکنته ، در هوای سم آلود تهران و دیگر شهرهای بزرگ ، در همان حال که شیشه ی داروی خود را سر می کشند ، دنده عوض می کنند . از آنان که در گوشه ی خانه ها در خجالت هزینه ی زندگی امروز ( که با تورم چهارنعل ، نفس ایرانیان را بریده است) ، ذره ذره آب می شوند ، چیزی نمی گویم .
در اینجا سخن صادق خرازی ، از فرماندهان بزرگ جنگ و از مدیران لایق وزارت امور خارجه را به یاد می آورم که روزی در پاسخ به موضعگیری های محسن رضایی در باره ی جنگ ایران و عراق چنین گفته بود : « خوب نیست آدم با جنگ عکس یادگاری بیندازد . »
هفتم مهرماه ۱۳۹۳
۲ نظر
امیدوارم همیشه روشنگر باقی بمانید.
ارسال شده در تاریخ اکتبر 5th, 2014 در ساعت 6:52 ق.ظ
درود بر استاد فرزانه ! اگر کار ما به راستی « روشنگری » باشد ، آن را از استادانی چون شما آموخته ایم . قلمتان برا و سرتان سبز باد ! خوش و خرم باشید . پاینده ایران
ارسال شده در تاریخ اکتبر 5th, 2014 در ساعت 10:01 ق.ظ
نظر شما