محمدحسین خسروپناه
ناگفته ها
( خاطرات دکتر عنایت الله رضا )
در گفت و گو با : عبدالحسین آذرنگ ؛ علی بهرامیان ؛ صادق سجادی ؛ علی همدانی
چاپ اول : ۱۳۹۱
۳۲۵ صفحه – ۱۵۰۰۰ تومان
ناشر : نشر نامک – تلفن : ۶۶۴۱۷۶۳۶
دکتر عنایت الله رضا از آرمانخواهان نسلی بود که در پی اشغال ایران از سوی ارتش های شوروی و انگلستان در سوم شهریور ۱۳۲۰ و به دنبال آن فروپاشی دیکتاتوری رضا شاه فعالیت سیاسی و اجتماعی خود را آغاز کردند. علیرغم برخی اختلاف ها و تفاوت ها، ویژگی مشترک آن آرمانخواهان آزادیخواهی ، تجددطلبی و عدالت خواهی بود. آنان می خواستند جامعه ی ایران را چنان دگرگون کنند که نه تنها امکان مشارکت عمومی در سامان سیاسی و اجتماعی فراهم شود بلکه فقر ، ستم و بی عدالتی اجتماعی برطرف گردد و ایرانی پیشرفته ، آزاد و آباد پدید آید . از این رو، با تشکیل حزب توده ایران (۷ مهر ۱۳۲۰) به تدریج بسیاری از آن آرمانخواهان به این حزب پیوستند که تحقق آن آرمان ها را نوید می داد. عنایت الله رضا هم که در آن زمان افسر نیروی هوایی بود ، در سال ۱۳۲۲ عضو حزب توده شد و در تشکیلات مخفی افسران حزبی قرار گرفت ؛ و این سرآغاز زندگی سیاسی و فکری پر فراز و نشیب او است ؛ در ۲۵ مرداد ۱۳۲۴ به همراه گروهی از افسران توده ای بازداشت شد و تا اردیبهشت ماه ۱۳۲۵ در کرمان تبعید بود. سپس به تهران بازگشت و در اردیبهشت ماه همان سال ، رهبری حزب توده ستوان یکم عنایت الله رضا را با ۱۸ افسر توده ای دیگر مخفیانه به تبریز فرستاد تا حکومت فرقه ی دموکرات آذربایجان را یاری دهند. در ۲۱ آذر ۱۳۲۵ که حکومت فرقه از هم پاشید ، رضا به همراه همسر و فرزندان خردسالش مانند هزاران نفر وابستگان فرقه به شوروی مهاجرت کردند، کشوری که به باور او و دیگر اعضای حزب توده ، الگوی مطلوب جامعه ای بود که می بایست در آینده در ایران تشکیل شود.
عنایت الله رضا که از معتقدان کمونیسم و شیفتگان کشور شوراها بود ، در طول حدود ۱۸ سال زندگی درباکو و مسکو به تدریج به واقعیت های حاکم برجامعه ی شوروی پی برد. او دریافت سامان این کشور پرآوازه نه تنها چنان نیست که در تبلیغات ادعا شده بلکه نسبتی هم با جامعه ی آرمانی که خواستارش است ، ندارد. در ابتدا فکر می کرد اشکال در نحوه ی سازماندهی اجتماعی و مدیریتی است که حزب کمونیست شوروی برقرارکرده است ، اما به تدریج نقد او متوجه ایدئولوژی کمونیسم شد و سرانجام ، این ایدئولوژی را کنار گذاشت. وقتی به این نتیجه رسید دیگر ضرورتی برای ماندن در کشور شوروی ندید و علیرغم آنکه در ایران به طور غیابی محکوم به اعدام شده بود ، در صدد برآمد به ایران بازگردد. دو سال در فرانسه ماند تا اقدامات برادرش دکتر فضل الله رضا (رئیس وقت دانشگاه تهران) به نتیجه رسید و در سال ۱۳۴۸ پس از ۲۲ سال مهاجرت ، ناخواسته به ایران بازگشت و درکتابخانه ی پهلوی مشغول به کار شد .
عنایت الله رضا که در رشته ی فلسفه از دانشگاه دولتی جمهوری آذربایجان با مدرک دکترا فارغ التحصیل شده بود ،از سال ۱۳۴۸ فعالیت علمی خود را با نوشتن و ترجمه مقاله و کتاب در ایران آغاز کرد که تا هنگام مرگ ادامه داشت. آثار عنایت الله رضا عمدتاً در سه زمینه است : تاریخ و جغرافیای ایران باستان و سده های میانه ، چیستی و تمایز اران و آذربایجان در طول تاریخ ، نقد کمونیسم و حکومت شوروی .
با اینکه رضا آغازگر نقد کمونیسم و شوروی در ایران نبود اما آثار او در این زمینه برخلاف آثار تبلیغی – تهییجی متداول ، تحقیقی و تأمل برانگیز است . این ویژگی قاعدتا می بایست به صورت توجه به آن آثار و نقد وبررسی شان از سوی مخالفان بازتاب می یافت ؛ حال آنکه تا پیش از فروپاشی شوروی چندان توجهی به آثار دکتر عنایت الله رضا در این زمینه نشد و حتی بیشتر کمونیست های ایرانی رغبتی به خواندن آنها نداشتند ، چه برسد به آنکه نقد و بررسی شان کنند. دیکتاتوری محمدرضا شاه پهلوی و قرار داشتن ایران در بلوک غرب تا سال ۱۳۵۷ و مخالفت و مقابله با کمونیسم و تشکل های کمونیستی از سوی حکومت ایران در سال های پس از ۱۳۵۷ ، به همراه فضای جنگ سرد در جهان دوقطبی از جمله عواملی بود که اجازه نمی داد با آثاری که در نقد کمونیسم منتشر می شد ـ از جمله آثارعنایت الله رضا ـ بدون پیشداوری برخورد شود. در آن شرایط ، مخالفت با کمونیسم به معنای قرار گرفتن در جبهه ی امپریالیسم بود . با توجه به آثار تبلیغی ـ تهییجی که بلوک های سرمایه داری و سوسیالیستی علیه یکدیگر منتشر می کردند ، آثار عنایت الله رضا در نقد کمونیسم و اتحاد شوروی از جمله آثار تبلیغی ارزیابی می شد و به خصوص برای جوانان آرمانخواه چپ جاذبه ای نداشت . تنها پس از فروپاشی شوروی و اردوگاه سوسیالیسم بود که آثار عنایت الله رضا ، کم و بیش ، مورد توجه قرار گرفت تا آرمانخواهان نسل های پس از او پاسخی برای پرسش های بی پاسخ خود در مورد چرایی فروپاشی شوروی و اردوگاه سوسیالیسم بیابند .
« ناگفته ها » بخشی از خاطراتی است که عنایت الله رضا در ۲۳ جلسه گفتگو با عبدالحسین آذرنگ، علی بهرامیان، صادق سجادی و علی همدانی بیان کرده است. توضیحات رضا در « ناگفته ها » را به می توان به دو بخش تقسیم کرد :۱. خاطرات ، ۲. تحلیل و تفسیر از کمونیسم ، حکومت و جامعه های شوروی و چین .
در این کتاب ، دکتر رضا در پاسخ به پرسش هایی که از او شده ، سرگذشت خود را نه از کودکی بلکه از نیمه ی دوم سال ۱۳۲۴ ـ موقعی که در کرمان تبعید بوده ـ آغاز می کند . از این رو، خواننده ی این خاطرات از خانواده و زندگی عنایت الله رضا تا آن زمان و اینکه چرا به دانشکده افسری و نیروی هوایی رفته ، چرا در سال های ۱۳۱۸ـ۱۳۲۱ جذب نظرات احمد کسروی شده ، چرا به حزب توده ایران پیوسته و… بی خبر می ماند . تاکید و توجه پرسش کنندگان به سرگذشت عنایت الله رضا مربوط به سال هایی است که در ارتش حکومت فرقه ی دموکرات آذربایجان بوده ، در شوروی و چین زندگی کرده و چرا و چگونه از حزب توده ایران و کمونیسم بریده و به ایران بازگشته است ، یعنی سال های ۱۳۲۵ تا ۱۳۴۸ .عنایت الله رضا هم تا آنجا که می خواسته و حافظه اش در آستانه نود سالگی یاری می کرده ، از زندگی و فعالیت هایش در آن محدوده ی زمانی ، یعنی از دوره ی خدمتش در ارتش فرقه ی دموکرات آذربایجان ، شرایط دشواری که مهاجران پس از وارد شدن به کشورشوروی با آن مواجه شدند ، تحصیل و کار در باکو ، دسته بندی های درون فرقه ی دموکرات و مناسبات آن فرقه با حکومت آذربایجان، جداشدنش از فرقه ی دموکرات و بازگشتش به تشکیلات حزب توده ایران ، وضعیت حزب توده در شوروی ، پلنوم های چهارم و هفتم کمیته ی مرکزی این حزب ، زندگی وکار در مسکو، اعزام به چین برای راه اندازی و کار در بخش فارسی رادیو پکن ، بازگشتش به شوروی ، تحول فکری و جداشدنش از حزب توده و تلاش برای بازگشت به ایران و سرانجام ، چگونگی خارج شدنش از شوروی و بازگشت به ایران و… می گوید .
با توجه به خاطرات و اسناد منتشرشده در سال های اخیر ، « ناگفته ها » مطالب ناگفته ی زیادی درباره ی حزب توده ایران در دوره ی مهاجرت، فرقه ی دموکرات آذربایجان، جامعه و حکومت شوروی در بر ندارد. با این حال، از توضیحات دکترعنایت الله رضا می توان با سرگذشت و منش او در سال های ۱۳۲۴ـ۱۳۵۰ آشنا شد و از آن آموخت .
از طریق تحلیل های دکتر رضا از کمونیسم ، جامعه و حکومت های شوروی و چین هم می توان به کلیاتی از نظرات او در این خصوص و گوشه هایی از استدلال هایش برای مخالفت با کمونیسم و حکومت شوروی پی برد ؛ مباحثی که پیش از این به طور مشروح در کتاب ها و مقاله های متعددش به آنها پرداخته بود و در این زمینه هم به جز مبحث چین ، مطلب تازه و ناشنیده ای به دست نمی آید؛ گو اینکه می توانست چنین نباشد اما روش مصاحبه کنندگان در این گفتگوها مانع از آن شده است ؛ مثلا ، دکتر رضا می گوید: « نمی توانم بگویم با نَفس مارکسیسم درگیر بودم ؛ هنوز چیزهایی در اندیشه های مارکس برایم مورد احترام بود ؛ هنوز هم هست.» ( ص ۲۱۵) به جای اینکه از او بپرسند چه چیزهایی در اندیشه های مارکس هنوز هم برای شما مورد احترام است و با این پرسش به دکتر رضا فرصت بدهند این بخش از نظراتش را در مورد آرا وعقاید مارکس بیان کند ، بلافاصله یکی از مصاحبه کننده ها می گوید: « بحث ما بر سر عدالت اجتماعی نیست ، عدالت اجتماعی چیزی است که همه ما خواهان آن هستیم . ما هم از عدالت اجتماعی دفاع می کنیم. »(همانجا) و این در حالی است که دکتر رضا حتی اشاره ای هم به عدالت اجتماعی نکرده است تا چنین تصوری پدید آید. در نتیجه این توضیح مصاحبه کننده، دکتر رضا که منظورش عدالت اجتماعی نبوده ناچار می شود موضع خود را نسبت به عدالت اجتماعی در اندیشه مارکس توضیح دهد (بنگرید به : ص۲۱۵ـ۲۱۶) و آنچه در این میان ناگفته می ماند همان « چیزهای مورد احترام در اندیشه های مارکس » برای عنایت الله رضا است. نه تنها در مباحث تحلیلی بلکه در برخی از بخش هایی هم که دکتر رضا خاطراتش را می گوید روش مصاحبه کنندگان به گونه ای است که موجب پراکندگی و اغتشاش در بیان خاطرات شده و عنایت الله رضا مجبوراست به آنها بگوید : « اجازه بفرمائید ماجرای قبلی را تمام کنم؛ چون مطالب درهم خواهد شد.»(ص۵۸) یا در جای دیگر ناچار می شود به مصاحبه کننده ها تذکر دهد از موضوع اصلی دور شده اند: «برگردیم به ماجرای پیشه وری.»(ص ۱۳۱) به عبارت دیگر ، دکتر رضا کاری را انجام می دهد که وظیفه ی مصاحبه کننده است نه مصاحبه شونده.
علاوه بر این، از آنجایی که مصاحبه کنندگان به تاریخ جنبش چپ در ایران و فعالیت های شوروی در ایران تسلط نداشته اند ، برخی ناگفته ها و آگاهی های دست اول عنایت الله رضا از رویدادها و تحولات حزب توده ایران و تاریخ معاصر ایران در آن گفتگو مطرح نشده یا نیمه کاره رها می شود؛ مثلا ، دکتر رضا از معدود کسانی بود که اطلاعات زیادی درباره سرلشکر مهدی مُقربی داشت. مُقربی در سال ۱۳۵۶ به اتهام جاسوسی برای شوروی بازداشت و در۴دی ۱۳۵۶ تیرباران شد. از زندگی و فعالیت ها و اقدامات سرلشکر مُقربی اطلاعی در دست نیست. عنایت الله رضا در جریان بازگویی خاطراتش از سرگرد نیو می گوید مُقربی در بازجویی اش توضیح داده که سرگرد نیو او را وارد ماجرای جاسوسی برای شوروی کرده است.(ص۳۳) اما مصاحبه کنندگان موضوع به این مهمی را دنبال نمی کنند و درباره ی سرگذشت مُقربی ، شبکه ای که گویا نیو بنیان گذاشته و مقربی هم به آن جذب شده بود از او نمی پرسند. حتی نمی پرسند شما چه طور از اعترافات مُقربی در بازجویی خبر دارید .
جدا از روش مصاحبه کنندگان در جریان مصاحبه ، آنها در تدوین کتاب « ناگفته ها » دقت چندانی نکرده اند وعلاوه بر اینکه اقدامی برای رفع پراکندگی مطالب و تکرار برخی از توضیحات به عمل نیاورده اند ، اشتباهات دکتر رضا را نه در جریان مصاحبه و نه در هنگام تدوین نهایی متذکر نشده ، نکته های مبهم و اشتباه ها را در پانویس توضیح نداده ، اسامی اشخاص یا جرایدی را که دکتر رضا در هنگام مصاحبه به یاد نداشته در بین دو قلاب [ ] نیاورده اند. نمونه هایی از این موارد را که به ارزش این اثر آسیب می رساند ، می آورم .
دکتر رضا در توضیح زندگینامه ی میرجعفر پیشه وری می گوید :« پیشه وری پس از تبعید رضاشاه از زندان آزاد شد و روزنامه ی آژیر را تاسیس کرد. به عضویت جبهه ی آزادی درآمد که بعد به جبهه یملی تبدیل شد.»(ص ۱۳۱ ) حال آنکه جبهه ی آزادی ، تشکلی بود که در مردادماه ۱۳۲۲ به ابتکار حزب توده و با همکاری گروهی از مدیران جراید تهران و شهرستان ها برای پاسداری از قانون اساسی مشروطه ، مقابله با دیکتاتوری و ایادی دیکتاتوری رضاشاه تشکیل شد و ربطی هم به جبهه ی ملی که در ۲۱ آبان۱۳۲۸ تشکیل شد ، نداشت.
عنایت الله رضا در مورد شرط عضویت در فرقه ی دموکرات آذربایجان می گوید : « فرقه دموکرات رسما اعلام کرده بود که هر کسی که سیاست فرقه را درباره جدایی آذربایجان بپذیرد ، می تواند عضو فرقه باشد.»(ص ۱۶۴) مصاحبه کنندگان هم از او نمی پرسند کی و کجا فرقه دموکرات رسما چنین مطلبی را اعلام کرده است ؟ اینکه در پس پرده چه می گذشته و دولت شوروی چه مقاصدی داشته و رهبران فرقه چه می خواستند انجام دهند ، موضوع دیگری است اما از ۱۲شهریور ۱۳۲۴ که فرقه ی دموکرات آذربایجان تشکیل شد تا به امروز ،حداقل در اساسنامه، برنامه، جراید و اسناد و مدارک منتشرشده فرقه ، چه در ایران و چه در خارج از کشور ، چنین مطلبی اعلام نشده است.
دکتر رضا در مورد موضع حزب توده نسبت به دولت دکتر مصدق می گوید : « در ابتدا سیاست حزب توده حمایت از مصدق بود اما بعد از تغییر سیاست شوروی ، حزب توده به مخالفت با مصدق پرداخت.»(ص ۱۷۶) تغییر سیاست شوروی هم حاصل کنگره ی ۱۹حزب کمونیست شوروی و نطق استالین در آن کنگره بود و « درایران سیاست ضدمصدقی که حزب توده در پیش گرفته بود از اینجا سرچشمه می گرفت.»(ص ۱۴۶ و بنگرید به: ص ۱۷۶ ) حال آنکه چنین نیست ؛ کنگره ۱۹حزب کمونیست شوروی در اکتبر ۱۹۵۲/مهرماه ۱۳۳۱ تشکیل شد و جراید و اسناد برجای مانده از حزب توده ایران گواه آن است که نه تنها حزب توده از ۷ اردیبهشت ۱۳۳۰ که دکتر محمد مصدق نخست وزیرایران شد از او حمایت نکرد بلکه تا ۲۷ تیر۱۳۳۱ که بیانیه ی « جمعیت ملی مبارزه با استعمار »(از تشکل های علنی حزب توده در آن دوره) منتشر شد ، سیاست مخالفت و افشاگری را در قبال دکتر مصدق ادامه داد. تغییر در موضع حزب توده پس از استعفای دکتر مصدق از نخست وزیری و درآستانه ی قیام ۳۰تیر۱۳۳۱ پدید آمد و از آن به بعد ، موضع حزب توده در قبال دکتر مصدق تعدیل شد.
در صفحه ی ۱۱۸ کتاب ناگفته ها ، عنایت الله رضا به کتاب « سیاست شوروی در ایران » نوشته « منصور گرگانی »که در سال ۱۳۲۶ در چاپخانه مظاهری چاپ شده ، استناد می کند و به نقل از آن درباره ی سرآغاز فعالیت سیاسی میرجعفر پیشه وری در باکو توضیح می دهد. نویسنده آن ی کتاب نه منصور گرگانی بلکه منشور گرکانی است. درضمن ، تحقیقات منتشرشده در دو دهه ی اخیر نشان می دهد که آن نقل قول بی اساس است .
در صفحه ی ۲۳۹ دکتر رضا از فرنگیس خانم که زن دبیر اول حزب کمونیست ایران بود نام می برد و نام شوهرش را به یاد ندارد . نام شوهر آن خانم و دبیرکل (و نه دبیر اول )حزب کمونیست ایران ،کریم نیک بین است.
زنده یاد دکتر عنایت الله رضا پژوهشگری دقیق و صادق بود . امیدوارم به پاس دقت و صداقت او، در چاپ بعدی « ناگفته ها » این قبیل کاستی های برطرف شود.
برگرفته از : مجله ی « مهرنامه » ، شماره ۲۹ ، تیر ۱۳۹۲
نظر شما