۱۳ - تیر - ۱۳۹۲
عقاب علی احمدی


 

 

 

در میان جشن های ایرانی  جشنی به نام « تیرگان » هست که بر پایه ی آگاهی های ما از دوران باستان ، در « روز  تیر » از ماه تیر که برابر با سیزدهمین روز تیرماه است ، برپا می شده است . دیرینه ترین گزارش ها نشان می دهد که این جشن  در گرامیداشت ستاره ی « تیشتر » ، ستاره ی باران آور  پدید آمده است . در  کتاب اوستا در  « تیشتر یشت » یا « تیر یشت »، در باره ی چگونگی پدیدآمدن این جشن چنین آمده است :

    « تیشتر که همان بغ ( ایزد ) باران است وظیفه می یابد که با اپوش، اهریمن خشکسالی به مبارزه برخیزد. تیشتر هر ماه به سه پیکر پدیدار می شود : در ده روز اول او همچون جوانی پانزده ساله است، در ده روز دوم همچون گاوی با شاخ های طلایی است ، و در آخرین ده روز هر ماه  به صورت اسب سپیدی زیبا با گوش ها و ساز و برگ زرین نمایان می شود .

     تیشتر به شکل یک اسب سپید به دریای کیهانی که در سرزمین ایرانویچ است ، فرو می رود و در آنجا با اپوش که اسبی سیاه با گوش ها و دم سیاه و ترسناک است ، به مدت سه شبانه روز مبارزه می کند ؛ ولی سرانجام از اپوش شکست می خورد و به نزد اهورا مزدا می رود و از او درخواست یاری می نماید و این بار با یاری اهورا مزدا ، بار دیگر به جنگ اپوش می رود و با گرز گاوسر چنان بر سر اپوس می کوبد که تندر از آن می جهد و صدای تندر نیز همان فریاد اپوش است که با نعره ای سنگین شکست خورده است و با شکست او ، باران بر روی هفت کشور جاری می گردد . »

    در درازای هزاره های زندگی  ایرانیان ، این جشن با رویدادهای شگفت و به یادماندنی دیگری هم ، همزمان شده و پیوند یافته است : نخست ، روز گرامیداشت آرش کمانگیر که  در هنگام  پایان جنگ ایران و توران ، از سوی ایرانیان برای پرتاب تیری برای تعیین مرز ایران و توران برگزیده شد . ابوریحان بیرونی داستان پرتاب تیر به دست آرش را مانند « شاهنامه ی فردوسی » بازگو می کند :

    « خشکسالی در توران آغازگر جنگی طولانی میان تورانیان و ایرانیان گشته ، ایرانیان در این جنگ طولانی خسته و شکست خورده از بخش هایی از خاک خود عقب نشسته بودند . در گفتگو های صلح منوچهر با افراسیاب ، قرار می شود پهلوانی از ایرانیان از فراز کوه های طبرستان تیری به سوی تخارستان یا سرزمین توران پرتاب کند ؛ که آن تیر در هر کجا که به زمین نشست  ، آنجا مرز ایران و توران باشد .

     آرش ، پهلوان ایرانی با کمان خود تیری که همه ی توان و جان خود را برای پرتاب کردن آن به کار گرفته بود ، به سوی توران پرتاب کرد. با رهاشدن تیر از چله ی کمان ، جان از پیکر آرش بیرون شد و تیر با یاری باد، از ابرها گذشت و در کرانه های رودخانه ی جیحون بر تنه ی درخت گردویی فرو آمد . چنین بود که مرز ایران و توران به همان جای پیشین خود در پیش از جنگ بازگشت ؛ دیگر آنکه با گذشتن تیر از درون ابرها ، بارش باران در ایران و توران آغاز شد . »

نگاره ی آرش کمانگیر

نگاره ی آرش کمانگیر

     گزارش دیگری در باره ی آرش کمانگیر ، اسطوره و قهرمان ملی ایرانیان چنین می گوید : « در روز یکم تیرماه  ، سپاه ایران از سپاه توران شکست می خورد . سپاه ایران در مازندران به تنگنا می‌افتد و سرانجام دو سوی نبرد به سازش درمی‌آیند و برای آنکه مرز دو کشور مشخص شود و ستیز از میان برخیزد ، می‌پذیرند که از مازندران تیری به سوی خاور ایران (خراسان) پرتاب کنند  تا هر جا که تیر فرود آمد  ، همان جا مرز دو کشور باشد و هیچ‌یک از دو کشور از آن فراتر نروند. . در همین زمان ، سپندارمذ ( ایزدبانوی زمین ) پدیدار شد و فرمان داد تا تیر و کمانی آوردند . آرش در میان ایرانیان بزرگ‌ترین کماندار بود و به نیروی بی‌مانندش ، تیر را دورتر از همه پرتاب می‌کرد . سپندارمذ به آرش دستور داد تا کمان  را بردارد و تیری به سوی خاور ایران پرتاب کند. آرش دانست که پهنای کشور ایران به نیروی بازو و دورتررفتن  تیر او بسته ‌است و باید همه ی توان خود را در این کار به کار بگیرد . پس از آنکه آرش آماده شد ، برهنه شد و پیکر خود را به شاه و سپاهیان نشان داد و گفت : ببینید !  من تندرستم و کژی‌ای در وجودم نیست ، ولی می‌دانم چون تیر را از کمان رها کنم ، همه ی نیرویم با تیر از بدن بیرون خواهد آمد . آنگاه آرش تیر و کمان را برداشت و بر بلندای کوه دماوند برآمد و به نیروی خداداد ، تیر را رها کرد و خود بی‌جان بر زمین افتاد . هرمز، خدای بزرگ ، به فرشتهٔ باد ( وایو ) فرمان داد تا تیر را نگهبان باشد و از آسیب نگه دارد . تیر از بامداد تا نیمروز در آسمان می‌رفت و از کوه و در و دشت می‌گذشت تا در کنار رودخانه ی « جیحون » بر تنه ی درخت گردویی که بزرگ‌تر از آن در گیتی نبود ، نشست . از آن پس آنجا را مرز ایران و توران جای دادند و هر سال به یاد آن جشن گرفتند.. »

تندیس آرش کمانگیر در شهر ساری

تندیس  آرش  کمانگیر  در  شهر  ساری

    نقش اساسی « آب » در هر دو ریشه ای که برای جشن تیرگان گزارش شده است ، سبب شده بود که آن را در کنار رودخانه ها و چشمه ها و دریا ها برپا کنند .

    دوم، چنان که ابوریحان بیرونی در کتاب  « آثار الباقیه » نوشته است ، سیزدهمین روز تیرماه روز بزرگداشت جایگاه نویسنده و قلم در ایران باستان است ؛ و سوم ، چنان که  ابوریحان بیرونی نوشته است و گردیزی در کتاب « زین الاخبار » گزارش کرده است ، تیرگان روزی است که کیخسرو ، شاهنشاه فرهمند ایرانی پس از شستشوی خود در چشمه ای ، ناپدید شد .

   همانگونه که در باره ی دیگر روزهای مهم در گاهشماری ملت های جهان ، با دیدگاه ها و تفاوت هایی روبه رو می شویم ، روز برگزاری جشن تیرگان نیز در نزد مردم جای های گوناگون ایران و گاهشماری های گوناگون ، همسان نیست : «  گاهشماری یکپارچه ی دین های ایران  »، روز جشن تیرگان را برابر با دهم تیرماه می داند و هموندان « انجمن کوهنوردان ایران » در روز سیزدهم تیرماه آن را در دامنه های کوه دماوند در شهر« رینه » لاریجان آمل برپا می کنند . زرتشتیان جشن تیرگان را با شکوه و شادمانی ویژه ای بر پا می دارند. در شهر کرمان و بم این آیین را «تیرو جشن» نیز می گویند. روز پیش از جشن تیرگان، با شکوه و شادمانی تمام، خانه و بیرون آن را آب و جارو می کنند. همه ی اهل خانه ، سر و تن خود را می شویند ، لباس نو می پوشند و به شادمانی می پردازند.

زرتشتیان در برابر آب به نیایش ایستاده اند .

زرتشتیان در  برابر  آب  به  نیایش ایستاده اند .

در فراهان مردم این جشن را در روز آغاز تابستان ، و بیشتر در ستایش از گندم و در مقام جشنی برای رسیدن گندم و برداشت آن برپا می کنند . در جاهای دیگری همچون مازندران ، تیرگان را با نام « تیرماه سیزده شو » در شب سیزدهم آبان ماه  جشن می گیرند . در اردهال ، مردم این شهر تیرگان را در سیزدهم مهرماه جشن می گیرند .  یکی از گزارش ها در باره ی بدیمن بودن روز سیزدهم نوروز ، دلیل این بدیمنی را درگذشت آرش کمانگیر در این روز می داند ؛ شاید از همین روست که در جاهایی از ایران تیرگان را در روز تیر ( سیزدهمین روز هر ماه ) از ماه فروردین برگزار می کنند . مردم مهدی شهر سنگسر این جشن را با نام « تیر مو ای سیزده » و در روز ۲۲ آبان ماه برپا می کنند و در آن ، خوراکی ویژه به نام « سیزده تامو » می پزند . ارمنیان اصفهان جشن تیرگان را در روز سیزدهم ژانویه برگزار می کنند . افتادن  زمان برپایی این جشن از روزهای میانی تیرماه به روزهای پاییز و حتا آغاز زمستان ، شاید یادگار روزگار اشغال ایران و برهم خوردن گاهشماری ایرانی و فراموش شدن کبیسه ها ، و چیرگی گاهشماری نارسا و ناقص عربی بر سامان و زندگی ایرانیان باشد ؛ همان دورانی که عرب ها برای گرفتن مالیات  گندم ، به جای اول شهریور در چله ی زمستان  ، یعنی زمانی که گندم و جو در زیر برف بود ، به در خانه ی کشاورزان و دهقانان ایران زمین می آمدند . امروزه از آنجا که روز جشن تیرگان در تقویم ایران تعطیل نسیت ، آن را در یکی از روز های تعطیل نزدیک به آن برگزار می کنند .

آیین های برپایی جشن تیرگان

برپایی جشن تیرگان  مانند همه ی جشن ها با آیین و رسم هایی ویژه همراه است که در ادامه به آنها می پردازیم :

۱. فال کوزه

یکی از مراسم این جشن مانند بسیاری از جشن‌های ایرانی «فال کوزه » است . روز پیش از جشن تیرگان ، دوشیزه‌ای را برمی‌گزینند و کوزه ی سفالی سبز رنگ دهان گشادی به او می‌دهند . او این ظرف را از آب پاکیزه پر می‌کند و یک دستمال سبز ابریشمی را بر روی دهانه ی آن می‌اندازد .آنگاه کوزه را نزد همه ی کسانی می‌برد که آرزویی در دل دارند و می‌خواهند در مراسم « فال کوزه » شرکت کنند و  هر یک از آنها ، جسم کوچکی مانند انگشتری ، گوشواره ، سنجاق سر، سکه یا مانند آن را در آب کوزه می‌اندازند. سپس دختر کوزه را به زیر درختی همیشه سبز  – چون سرو یا مورد –  می‌برد و در آن‌جا می‌گذارد .

کوزه ی فال در دست دختر

کوزه ی فال در دست دختر

در روز جشن تیرگان و پس از مراسم آب پاشان ، همه ی کسانی که در کوزه چیزی انداخته‌اند و نیت و آرزویی داشته‌اند ، در جایی گرد هم می‌آیند و دوشیزه ، کوزه را از زیر درخت به میان آنها می‌آورد . در این فال‌گیری بیشتر بانوان شرکت می‌کنند و سالخوردگان با صدایی بلند ، به نوبت ، شعرهایی می‌خوانند و دختر در پایان هر شعر، دست خود را درون کوزه می‌برد و یکی از چیزها را بیرون می‌آورد و به کسی که آن را در کوزه انداخته است ، می دهد . به این ترتیب ، صاحب آن جسم متوجه می‌شود که شعری که پیش از بیرون آمدن آن چیز از کوزه خوانده شده  است ، پاسخ  فال ( نیت، خواسته و آرزوی ) او ‌است .

۲. دستبند تیر و باد

در آغاز جشن و پس از خوردن شیرینی ، بندی به نام « تیر و باد »  را که از هفت ریسمان  و به هفت رنگ گوناگون بافته شده‌ است ، به دست می‌بندند و در « روز باد » از تیرماه ( نه روز پس از آن ) این بند را باز می کنند و در جای بلندی  ، مانند پشت بام  ، به باد می‌سپارند تا آرزوها و خواسته‌هایشان را به عنوان پیام‌رسان به همراه ببرد. این کار با خواندن شعر زیر انجام می‌شود :

 تیر برو    باد  بیا                           غم  برو   شادی  بیا  

محنت     برو   روزی بیا            خوشه  ی  مرواری بیا

    شاید رنگارنگ بودن نخ های این دستبند ، نمادی از رنگ های رنگین کمان باشد که پس از باریدن باران و پراکنده شدن ابرها در آسمان ، دیده می شود . ایرانیان باستان در بامداد روز تیر که زمان جشن تیرگان بود ، این دستبند را به مچ دست خود می بستند و نه روز پس از آن ، در روز باد ، و به هنگامی که باور داشتند در آن روز تیر آرش بر درخت فرو نشسته است ، این رشته ی ابریشمی هفت رنگ را به باد می دادند .

آب پاشی نوجوانان در گرمای تیرماه

آب پاشی نوجوانان در گرمای تیرماه

۳. جشن آب پاشانک

جشن تیرگان هم مانند همه ی جشن های دیگر با جلوه های گوناگون شادی و سرور همراه است. یک ی از این جلوه های رسم پاشیدن آب به روی همدیگر است . در مراسم آب پاشان ، مردم به یاد فرشته ی تیشتر ( فرشته ی باران ) و به خاطر گرمای تابستان ، به روی همدیگر آب می پاشند تا در دل گرمای  تیرماه ، گرما را از تن همدیگر دور کنند و سبب خنکی یکدیگر شوند . با توجه به گرماشدن هوا در تابستان ، این آب پاشی سبب خنک شدن  مردم و لذت بردن آنها می شود .

    در فراهان چگونگی پدیدآمدن این رسم را چنین بازگو می کنند : « در روز اول تیرماه خسرو پرویز از فراهان می ‌گذشت و برای درکردن خستگی خود ، در کنار جویی فرود آمد .    هنگامی که خسروپرویز آب دست و روی خود را شست و آب نوشید ، ناگهان  یک بانوی زیبا رو در برابر او  ظاهر ‌شده و شروع به آب پاشیدن به خسرو کرد .، خسرو هم خوشحال از این اتفاق ، به بانو آب می پاشد . »

   این رسم  با گذشت صدها سال  ، همچنان زنده است و هر سال در این منطقه جشنی به‌ نام جشن « آب پاشانک » نیز برگزار می شود .

  در فرهنگ ایرانی نشانه ی روشنایی و خوش یمنی است و  مراسم آب پاشانک  به مناسبت فرارسیدن تابستان انجام می شود تا  مردم شادی خود را نشان بدهند .

آب پاشی شادمانانه ی کودکان و نوجوانان در جشن تیرگان

آب پاشی شادمانانه ی کودکان و نوجوانان در جشن تیرگان

ابوریحان بیرونی در باره ی این رسم چنین  آورده است :

      « کیخسرو پس از جنگ با افراسیاب تورانی و به هنگام بازگشت ، در اطراف ساوه از لشکر خود جدا شده ، بر فراز  کوهی که مشرف به ساوه بود ، می رود . بر بالای کوه  ، چشمه ای بود که فرشته ای در کنار آن ایستاده بود. کیخسرو از دیدن فرشته بیهوش شد و بر زمین افتاد . در این میان ، بیژن پسر گودرز  از راه رسید و از آب چشمه  بر گونه های کیخسرو پاشید تا وی را به هوش آورد. از آنجاست که این رسم پاشیدن آب پدید می آید . »

پی نوشت ها :

برای آگاهی بیشتر نگاه کنید به :

۱. رضی ، هاشم . جشن های آب . تهران ، انتشارات بهجت ، ( چاپ چهارم ) ، ۱۳۸۴ .

۲. رجبی ، پرویز . جشن های ایرانی . تهران ، انتشارات  آرتامیس ، ( چاپ دوم ) ، ۱۳۹۱ .

۱ نظر

  1. مهری ایرانی می‌گوید،

    به نام اهورا مزدا
    درود بر شما
    بسیار سودمند بود.
    سپاس

    ارسال شده در تاریخ تیر ۱۴ام, ۱۳۹۲ در ساعت ۵:۱۲ ب.ظ

نظر شما