۶ - اسفند - ۱۳۹۲
دکتر علی علی بابایی درمنی


دکتر داوود هرمیداس  باوند

دکتر داوود هرمیداس باوند

نشست «چالش های پیش روی همبستگی ملی و تمامیت ارضی» به بهانه ی گروگان گرفته شدن ۵ مرزبان ایرانی، توسط گروهک تروریستی «جیش العدل»، در روز دوشنبه ۲۸ بهمن ۱۳۹۲، در «موسسه ی امید نسل جوان (اُنس)» برگزار شد.
یکی از سخنرانان این نشست، دکتر داوود هرمیداس باوند، استاد حقوق بین الملل دانشگاه های تهران بود. با توجه به تخصص آقای دکتر باوند، انتظار می رفت که ایشان در مورد استیفای حقوق مرزبانان اسیر ایرانی از منظر حقوق بین الملل سخن بگوید؛ چنان که مجری نشست هم تاکید کرد:« با اشرافی که در مورد مسائل منطقه ای و بین المللی دارند، از ایشان دعوت می کنیم تا در مورد دشمنانی که منافع ملی و یکپارچگی سرزمینی ایران را تهدید می کنند، سخن بگویند.» با این حال، دکتر باوند به جای تحلیل بحران های منطقه ی خاورمیانه که از تجهیز و تقویت گروه های تروریستی توسط عربستان سعودی و رژیم صهیونیستی سرچشمه گرفته است، نوک پیکان انتقاد خود را به سوی مسائل داخلی ایران – و از جمله محرومیت منطقه ی بلوچستان ایران – گرفت و خواستار رسیدگی بیشتر مسئولان به وضعیت مردم مناطق مرزی بلوچستان برای جلوگیری از پیوستن آنها به گروه های تروریستی شد. این در حالی است که دیگر سخنران دیگر این نشست ، با ارائه ی مدارک متقن ، نشان داد که بودجه ی دانشگاه زاهدان در بلوچستان ایران به تنهایی به اندازه ی کل بودجه ی بلوچستان پاکستان است که ۴۴ درصد مساحت پاکستان (۳۴۷٬۱۹۰ کیلومتر مربع) را در بر دارد.
از دیگرسو دکتر باوند در یک ارزیابی نادرست در مورد آزادی های مذهبی در بلوچستان ایران چنین گفت :« آیا به بلوچ ها اجازه داده می شود که آیین های کیش خود را به عنوان یک شهروند ایرانی اجرا کنند؟!!!!» این در حالی است که با اینکه اهل تسنن جمعیت بسیار کمتری از شیعیان در ایران دارند، به گفته ی علی یونسی ، دستیار ویژه ی رئیس جمهور در امور اقوام و اقلیت‌های دینی و مذهبی، تعداد مساجد آنها از مساجد شیعیان بیشتر است:« اهل سنت درایران ، بیش از ۱۵ هزار مسجد دارند که این تعداد بیشتر از مساجد شیعیان است . » از دیگرسو، تاریخ گواه آن است که در میان همه ی کشورهای اسلامی در کشورهایی که شیعیان بخشی از ساکنان آن را تشکیل می دهند، چون ایران و عراق و لبنان و سوریه، گروه های دینی چون مسیحیان و یهودی ها از شرایط زندگی بهتری برخوردارند که این واقعیت با گفته های دکتر باوند در این ارتباط سازگار نیست.
مردم بلوچستان ایران در طول هزاره های پیشین حافظان مرزهای شرقی ایران بوده اند و حرکات خائنانه ی مشتی مزدور عربستان را نمی توان دلیلی بر نارضایتی مردم این منطقه دانست. فتنه ی برخی از گروه های تروریستی در مرزهای شرقی ایران، نه به سبب محرومیت این مناطق بلکه از سیاست های تفرقه افکنانه ی عربستان سعودی سرچشمه می گیرد، چنانچه این دیدگاه را استاد ابراهیم متقی، استاد روابط بین الملل دانشگاه تهران نیز تایید می کند: « راهبرد [سیاست امور خارجی] عربستان، بر اساس مولفه هایی چون ایدئولوژی و ضرورت هایی از جمله ائتلاف های منطقه ای و همکاری های بین المللی سازماندهی شده است. در چنین فرآیندی نشانه هایی از تعارض با ایران و اهداف امنیتی جمهوری اسلامی نیز منعکس شده است….مقابله ی ژئوپولیتیکی و ایدئولوژیکی عربستان با ایران را می توان در حمایت از گروه های «داعش» و «النصره» مشاهده کرد. علاوه بر گروه های یادشده، طیف گسترده ای از گروه های تبلیغی و تکفیری وجود دارند که اقدامات خود را برای مقابله با ژئوپولیتیک راهبردی ایران در خاورمیانه سازماندهی کرده اند.»[۱]
در پایان، دکتر باوند با ذکر یک حدیث از حضرت علی (ع) متذکر شد که مشکلات ایران در درون کشور است و ما نباید دیگران را متهم کنیم: « درد ما از خودمان است و درمان ما هم نزد خودمان است.» در جهت تایید سخن ایشان به ایشان یاد آوری می کنیم: بله، درد ما از خودمان است و آن عبارت از این است که« دشمنان بیگانه ای را که گروه های تجزیه طلب را در درون خاک ایران حمایت می کنند، نمی شناسیم و درمان ما نیز مقاومت و پایداری در برابر این دشمنان خارجی چون عربستان سعودی است.»
متاسفانه دکتر باوند، جدا از چشم پوشی از این تحرکات تروریستی در خاورمیانه که در حوزه ی تخصص ایشان بود، به نکاتی هم در مورد هویت ملی و دینی ایرانیان اشاره کردند که در این مورد هم دچار اشتباهات بنیادین شدند. ایشان به نقد سخنان استاد نصرالله پورجوادی ،از استادان برجسته ی حوزه ی فرهنگ و اندیشه ی اسلامی و سخنران نخست این نشست پرداختند و با اینکه دکتر پورجوادی از عجین بودن هویت دینی و ملی ایرانیان سخن گفت و تعارض میان هویت دینی و ملی را امری عَرَضی و برساخته ی گروهک های سیاسی از جمله گروهک های چپ در تاریخ معاصر ایران به شمار آورد، دکتر باوند از تعارض ۱۴۰۰ ساله میان هویت دینی و ملی در ایران سخن گفت: « در یک تعارض بنیادین فرهنگی در گذر از ۱۴۰۰ سال هستیم؛ تعارضی میان یک فرهنگ خودکفای، تکلیف گرا و تعبد گرا … که با فلسفه، هنر و عرفان عناد دارد.» اما در ادامه دکتر باوند از ظهور یک فرهنگ موفق اسلامی پس از «نوزایی اندیشه در فرارودان» (رنسانس فکری ماوراء النهر) سخن گفت.
در حقیقت ، بخش دوم سخنان ایشان در مورد هویت دینی و ملی ایرانیان، که به عجین شدن این دو هویت در اثر نبوغ ایرانی و در «نوزایی اندیشه در فرارودان» شکل گرفت، بر خلاف بخش نخست سخنان ایشان در ارتباط با تعارض ۱۴۰۰ ساله میان هویت دینی و ملی ایرانیان بود، که این امر از سستی تحلیل ایشان در این ارتباط حکایت دارد.در این مورد باید یادآوری کنیم که در طول تاریخ پرافتخار ملت ایران، هویت دینی جزئی لاینفک از هویت ملی ایرانیان بوده، و ملیت و دین پشت و روی سکه ی هویت ملت ایران به شمار می آید. با این حال ، دکتر پورجوادی یکی از پژوهشگرانی است که تاثیر نبوغ ایرانی در سازگارکردن مولفه های ایرانی و اسلامی را به خوبی بررسی کرده و در این مورد آثار گرانبهایی به یادگار نهاده است که با مطالعه ی آثار ایشان بهتر می توان از این موضوع مهم آگاه شد. ایشان در زمینه ی سازگارشدن مولفه های ایرانی و اسلامی در هویت انسان ایرانی، اهمیت بسیار فراوانی برای حکیم ابوالقاسم فردوسی قائل هستند و در حقیقت ، فردوسی را «یک شخصیت دوران ساز در تاریخ فرهنگ ایران در دوره ی اسلامی» به شمار می آورند: « کاری که فردوسی می خواست بکند، این بود که قوم[۲] ایرانی را با سوابق تاریخی و کمالات فرهنگی او به این جهان جدید [جهان اسلام] وارد کند… لازمه ی مسلمانی داشتن هویت جدید بود، ولی این هویت می بایست با تذکر هویت سابق ایران به وجود می آمد. از این رو بود که فردوسی دست به یک تجربه ی عمیق فرهنگی و قومی زد، و با این تجربه دوران جدیدی را در تاریخ و فرهنگ و تمدن ایران به وجود آورد.» [۳] و در جایی دیگر اشاره می کنند: «اما نکته ای که در این مطالعه باید بدان تاکید کرد، آن نسبتی است که فردوسی- علیه الرحمه- میان قومیت ایرانی و زبان فارسی با اسلام برقرار کرد. کاری که در شعر فردوسی صورت گرفت ، ثبت موجودیت و هویت ایران در دفتر دین اسلام بود. شعر فردوسی شجره ای است که در سایه ی آن فرهنگ ایرانی و تاریخ و زبان این قوم با اسلام بیعت کرده است. از این لحاظ فردوسی به راستی یک شخصیت دوران ساز در تاریخ فرهنگ ایران در دوره ی اسلامی است و شاهنامه سند پیوند معنویت فرهنگی ما با دیانت اسلام است.» [۴]
با این اوصاف ، چنانچه از گفته های دکتر پورجوادی دریافتیم ، شریعت مبین اسلام ملیت ایرانی را به خوبی پذیرفته و حتی در مواردی رسول اکرم (ص) این ملیت را ستوده است: « اسلام هیچگاه مخالف قومیت ایرانی نبوده است. این احساس ضدیت و مخالفت در حقیقت امری عرضی و عاریتی بود… ضدیت و مخالفت را مسلمانان انقلابی نادانسته از گروه ها و احزاب چپ و در راس ایشان حزب توده به عاریت گرفتند.» [۵]

پی نوشت ها :

۱. مجله ی «همشهری دیپلماتیک»، شماره ی ۸۰، بهمن ماه ۱۳۹۲، صص ۱۳، ۱۱.
۲. همانطور که دکتر پورجوادی توضیح می دهند، استفاده از مفهوم «قوم»، در اینجا، با توجه به معنای قرآنی آن صورت گرفته است. در « قرآن مجید » قوم به معنای ملت در مفهوم کنونی آن است ، به نقل از : حکمت دینی و تقدس زبان فارسی، ص ۱۴.
۳. مقاله ی « نگاهی دیگر به فردوسی »، در فصلنامه ی نشر دانش، شماره ی ۴۳، آذر و دی ۱۳۶۶، ص ۶ .
۴. مقاله ی «حکمت دینی و تقدس زبان فارسی»، فصلنامه ی نشر دانش، شماره ی ۴۴ بهمن و اسفند ۱۳۶۶، ص ۵ ؛همچنین برای آگاهی از سهم ایرانیان در پدیدارشدن فرهنگ و تمدن اسلامی نگاه کنید به آثار زنده یاد ، دکتر محمد محمدی ملایری همچون «تاریخ و فرهنگ ایران در دوران انتقال از عصر ساسانی به عصر اسلامی، انتشارات توس، تهران، ۱۳۷۹» .
۵. برگرفته از سخنان دکتر نصرالله پورجوادی در نشست موسسه ی انس .

نظر شما