محمد حیدری
اشاره : این یادداشت را که محمد حیدری در یکی از رسانه های
ارتباط جمعی نوشته است ، نشانه ای است از فروپاشی اخلاق
اجتماعی و از دست رفتن درک از الفبای همزیستی .
امروز لوله ی فاضلاب مشترک آشپرخانه ی همسایه ام گرفت . او در طبقه ی اول بلوک کناری من زندگی می کند . وضعیت ساختمان مجتمع ما بدین گونه است که آب فاضلاب آشپزخانه چهار طبقه ی هر بلوک ، از یک لوله به مخزن فاضلاب هدایت می شود . از این رو ، وقتی مسیر انتقال فاضلاب به مخزن بسته می شود ، فاضلاب آشپزخانه سه طبقه ی بالا هم از سینک آشپزخانه طبقه ی اول غلغل می جوشد . همسایه های ما ماشین های لباسشوئی شان را هم در آشپزخانه جاسازی کرده اند و از این رو ، آب خروجی از ماشین های لباسشوئی هم بر آب ناشی از شست وشوی ظروف افزوده می شود .
امروز همه ، هم ظرف می شستند و هم پیاپی لباسشوئی را روشن می کردند و به همین دلیل سیلابی سیاه و گنداب مانند در خانه ی همسایه ی ۷۱ ساله من سرازیر شد !
همسایه ام بلافاصله به یک لوله بازکنی زنگ زد و آن ها هم خیلی زود آمدند و کار را شروع کردند .
کار پیچیده شد و وضعی پیش آمد که طبقات بالا می باید ساعتی استفاده از ماشین لباسشوئی و ظرف شستن را متوقف می کردند .
به در خانه ی تک تک آن ها رفتم ، موضوع را گفتم و تقاضا کردم همکاری کنند و آن ها پذیرفتند ، اما پس از آن که پائین آمدم ، با شگفتی دیدم که وقتی در پوش لوله انتهائی را باز کردند تا عیب یابی کنند ، فاضلاب طبقات بالا با شدت جریان داشت .
دوباره به سراغ همسایه های بالائی رفتم و تقاضایم را تکرار کردم . این بار هم کسی نگفت ، نمی کنم ، اما کسی هم استفاده از ظرف شوئی و ماشین لباسشوئی را متوقف نکرد !
همسایه ی من ۳۶ سال است که در رفع مشکلات بقیه ی همسایه ها از هیچ کوششی فروگزار نکرده است و از این رو انتظار داشتم ، همه ی همسایه ها به پاس این همه همدلی به یاری او بشتابند . اما همه به فکر خود بودند . و حتی زمانی که به توصیه ی لوله باز کن ها ، برای ربع ساعتی آب مجتمع را ( البته با اطلاع دادن به همه ) قطع کردیم ، خیلی ها به محوطه ریختند و چنان قشقرقی راه انداختند که گوئی ستمگر بی رحمی ، هستی آن ها را مورد تجاوز قرار داده است . در این میان حتی کسانی بودند که فرصت را مغتنم شمردند و از این که به سگ آن ها اسائه ی ادب شده است ، زبان به شکایت و گلایه گشودند و بر این همه بی فرهنگی ! خرده گرفتند .
یک نفر از آن ها به چهره و لباس آغشته به لجن همسایه هفتاد و یک ساله ی من که به دلیل همکاری نکردن همسایه ها از ۹ صبح تا ۵ بعد از ظهر در گیر مشکلی بود که – به باور من – ناشی از بی توجهی همسایه های سه طبقه ی بالا در ریختن تفاله ی چای ، برنج ، خرده غذای ته بشقاب ها و… در سینک ظرفشوئی است ، نگاهی نیانداخت و اگر هم انداخت ، برایش مهم نبود که آن پیرمرد سپیدمو در چه وضعیتی است . همه فقط به خودشان و منافع حقیرشان می اندیشیدند .
برای همسایه ی سپیدموی من ۸ ساعت درگیری برای بازکردن مسیر فاضلاب و به لجن کشیده شدن خانه اش ، این جمعه را یک جمعه ی سگی کرد .
اما این جمعه برای من نیز یک جمعه ی سگی بود ؛ زیرا سقوط دردناک اخلاقیات را دیدم . بی تفاوتی به درد و مشکل همسایه ای نیکخواه را دیدم . خودخواهی های حقیری را که در مخیله ام نمی گنجید ، دیدم . بی تفاوتی نسبت به مشکل دیگران را با پوست و گوشتم لمس کردم . حتی در چهره ی برخی از همسایه ها ، شادمانی موذیانه ای را از گرفتاری همسایه ای که ۳۶ سال با او زیسته اند ، نیز دیدم .
این جمعه ی سگی یک پرسش آزاردهنده را در اصلی ترین بخش مغزم نقش کرده است :
چرا این گونه شده ایم ؟ و… آیا به راستی ، سر سوزنی از نیکخواهی و نیک اندیشی و احساس مسئولیت نسبت به دیگران در وجودمان باقی مانده است ؟
۲ نظر
با سلام . من هم درگیر چنین مشکلی هستم ؛ آیا راه حل قانونی برای حل چنین مشکلی وجود دارد ؟ با تشکر
ارسال شده در تاریخ فروردین ۲۳ام, ۱۳۹۴ در ساعت ۶:۱۳ ق.ظ
درود بر شما . این مطلب گونه ای وصف حال و درد دل است ؛ وگرنه برای برخورد قانونی با این مسائل می توان از « قانون مالکیت و اجاره آپارتمان ها » بهره گرفت .
ارسال شده در تاریخ فروردین ۲۳ام, ۱۳۹۴ در ساعت ۱:۰۳ ب.ظ
نظر شما