۲۳ - آذر - ۱۳۹۳
دکتر جلال خالقی مطلق


چهار.

  1. در آغاز داستان «رستم و شغاد» شاعر از شخصی به نام «آزادسرو» نام می برد که با «احمد سهل» در مرو می زیست و «بسی داشتی رزم رستم به یاد» [۱]↓ و فردوسی داستان «رستم و شغاد» را از روایت او نقل می کند. این آزادسرو در آغازهای سده ی چهارم هجری در دستگاه احمد سهل می زیست که از سوی سامانیان فرمانروایی مرو را داشت [۲]↓. حدس تقی زاده که شاید او یکی از مولفان «شاهنامه ی ابومنصوری» بوده [۳]↓ نادرست است.

   یکی این که اگر او از مولفان « شاهنامه ی ابومنصوری» بود، اشاره ی فردوسی به این که آزادسرو با احمد سهل در مرو می زیست ، زائد می بود. ولی مهم تر این که بیش از صدوپنجاه سال پس از پایان « شاهنامه فردوسی » سراینده یا سرایندگان داستان های «شبرنگ» و «فرامرزنامه» [۴]↓ داستان خود را بر اساس روایت همین آزادسرو به نظم کشیده بودند و گویا تقی زاده از این خبر آگاهی نداشته بود. بنابراین همان گونه که نولدکه نوشته است [۵]↓ تألیف آزادسرو مربوط به زمان فرمانروایی احمد سهل در مرو، یعنی پیش از کشته شدن احمد به سال ۳۰۷ هجری در زندان بخارا است و حتی اگر سخن فردوسی را که آزادسرو را «پیر» می نامد باور کنیم، او اصلا زمان تالیف شاهنامه ی ابومنصوری را در سال ۳۴۶ ندیده بود [۶]↓. به هر روی، این مرد باید کتاب نسبتا پرحجمی درباره ی روایات افراد خاندان رستم داشته بوده باشد. اکنون آیا می توان پذیرفت که در آن کتاب از روایات مهم ترین پهلوان این خاندان، یعنی رستم، تنها روایت مرگ او گزارش شده بوده باشد ؟ و یا تهیه کنندگان «شاهنامه ی ابومنصوری» از روایات رستم تنها روایت مرگ او را از کتاب آزادسرو گرفته، ولی روایات دیگر آن را از مأخذ دیگری که ما هیچ خبری درباره ی آن نداریم ، گرفته بوده باشند ؟ نظر نگارنده این است که همه ی روایات رستم در «شاهنامه ی ابومنصوری» برگرفته از همین کتاب بوده و چه بسا  که در آغاز برخی روایات دیگرِ رستم نیز از او نام برده بودند، ولی فردوسی تنها همین یک بار از نام و نسب و کار او نام برده است.

یک نقاشی که در آن داستان « رستم و شغاد » را به تصویر کشیده شده است . رستم پس از افتادن در دام شغاد ، او را با تیر  به درخت می دوزد .

یک نقاشی که در آن داستان « رستم و شغاد » را به تصویر کشیده شده است . رستم پس از افتادن در دام شغاد ، او را با تیر به درخت می دوزد .

   پیش از ادامه ی سخن، در این جا به این نکته اشاره کنم که پذیرفتن روایات رستم در «شاهنامه ی ابومنصوری» تصمیم آن چهار تن مترجم زردشتی نبود، بلکه برنامه ی گردآورنده ی کتاب ابومنصور مُعَمَّری و یا به دستور خود ابومنصور عبدالرّزاق بود و این کار یک علت کلی و یک علت ویژه داشت. علت کلی آن این بود که نخواسته بودند که تنها یکی از نگارش های «خداینامه» را به فارسی برگردانند که از آن چندین ترجمه به عربی و شاید هم به فارسی در دست بود. علت ویژه ی آن این بود که پرداختن به روایات رستم با مقام ابومنصور عبدالرّزاق که او نیز عنوان پهلوان داشت [۷]↓ و در مقدمه ی « شاهنامه ی ابومنصوری » نژادش را به پهلوانان زمان ساسانیان و پیش از آن کشانیده اند [۸]↓، مناسبت بیشتری داشت تا بسنده کردن به شرح تاریخ شاهان، و محتملا احمد سهل کامگار نیز که آزادسرو اخبار رستم و خاندان او را برای او تهیه کرده بود، همین گونه اندیشیده بود و محتملا او نیز در مقدمه ی کتاب آزادسرو نژادش را به پهلوانان کهن می رسانید. اصولا بسیار محتمل است که کار احمد سهل و آزادسرو سرمشق کار ابومنصور عبدالرّزاق و مُعَمَّری بوده باشد، هرچند در مقدمه ی منثور از کار آنها به سبب همطرازی در مقام و به خاطر نرنجاندن پادشاه سامانی نامی نبرده اند. غیر از ابومنصور عبدالرّزاق، دستو او ابومنصور مُعَمَّری نیز به همان گونه که آزادسرو خود را پهلوان و از نژاد سام نریمان می دانست [۹]↓، نژادش را و آن هم با آب و تاب بسیار به کنارنگ زمان خسروپرویز می رسانید [۱۰]↓ و از این رو مانند ابومنصور به سرگذشت پهلوانان دلبستگی بیشتری داشت. ضمنا این مُعَمَّری که در آغاز مقدمه ی منثور درباره ی او آمده «کار شاهنامه از گردآوریده ی ابومنصور المعمری»[۱۱]↓ و در پایان مقدمه پس از ذکر نسب هر دو ابومنصور درباره اش می خوانیم «نسب این هر دو کس که این کتاب کردند…»[۱۲]↓، نه تنها ریاست کار را داشته، بلکه محتملا در کار تالیف کتاب نیز دست داشته و دست کم مقدمه ی کتاب به قلم او نگارش یافته است. در آغاز مقدمه نیز می گوید :

«آغاز کار شاهنامه از گردآوریده ی ابومنصور المعمری دستور ابومنصور عبدالرزاق عبدالله فرخ، اول ایدون گوید در این نامه که تا جهان بود مردم گرد دانش گشته اند…»[۱۳]↓

   محتمل است که در این جا می گوید که کل کتاب «گردآوریده ی» ابومنصور مُعَمَّری (ولی نه تالیف او) بود، یعنی دست کم ریاست کار را او داشت، ولی این که می گوید «اول ایدون گوید…» محتملا اشاره به خود مقدمه دارد که نوشته ی گردآورنده ی کتاب بوده و بخش بزرگ این مقدمه در متن اصلی کتاب نبوده، بلکه مطالب خود مُعَمَّری است، هم چنان که بخش بزرگ دیباچه ی شاهنامه ی فردوسی نیز مطالب خود شاعر است.

  1. مسعودی گزارش می کند :

«ایرانیان درباره ی چگونگی کشته شدن افراسیاب و جنگ های میان ایرانیان و ترکان و کشته شدن سیاوخش و اخبار رستم دستان سخن ها گفته اند و این ها در کتابی به نام «سَگیگسران» (دگرنوشت : سکیکین) که ابن مقفع از فارسی اول [۱۴]↓ به تازی ترجمه کرد آمده است، با داستان اسفندیار پسر بستاسف پسر لهراسف و کشته شدن او به دست رستم پسر دستان و کشته شدن رستم به دست بهمن و شگفتی های دیگر ایرانیان کهن و اخبار آنها. ایرانیان این کتاب را که اخبار گذشتگان و سرگذشت پادشاهان آنهاست بسیار ارج می نهند. خداوند را سپاس که ما بخش مهمی از آنها را در کتاب های پیشین خود آورده ایم.»[۱۵]↓

   گویا عنوان کتابی که ابن مقفع به عربی ترجمه کرده بود، در پهلوی به معنی «سران سگزی» بود و این کتاب سرگذشت پهلوانان سیستان از جمله و به ویژه رستم بود. آیا ممکن است همین کتاب مأخذ آزادسرو بوده باشد ؟ اشکالی که در کار است این است که در گزارش مسعودی، موضوع «کشته شدن افراسیاب» و این که آن کتاب «اخبار گذشتگان و سرگذشت پادشاهان ایرانیان است» ظاهرا با محتوای کتاب آزادسرو که اخبار رستم و خاندان او بوده هماهنگ نیست و به ویژه موضوع «کشته شدن رستم به دست بهمن» با تالیف آزادسرو که در آن رستم به نیرنگ نابرادری خود شغاد کشته می شود ، به کلی مغایر است .

   از سوی دیگر فردوسی درباره ی آزادسرو همچنین می گوید که او «نامه ی خسروان داشتی»[۱۶]↓. اگر این سخن فردوسی را بدین گونه تعبیر کنیم که آزادسرو نه دارنده ی دستنویسی از «خداینامه» ، بلکه مترجم یکی از سرگذشت های شاهان بود که در آن نقش پهلوانان سیستان مانند «شاهنامه ی ابومنصوری» و حتی بیشتر از آن بسیار موثر بود، تازه باز دو ایراد نخستین را پاسخ گفته ایم، ولی ایراد سوم، یعنی کشته شدن رستم به دست بهمن باقی می ماند. ولی باز از سوی دیگر، باید توجه داشت که آزادسرو ترجمه ی عربی ابن مقفع را به فارسی برنگردانده بود و از این رو ما نمی دانیم که آیا نگارشی که آزادسرو از «سگیگسران» در دست داشت با نگارشی که اساس ترجمه ی ابن مقفع بود، به کلی یکسان بوده باشد و یا خود آزادسرو روایاتی را نزده و یا عوض نکرده بوده باشد. به ویژه از کسی که نژاد خود را به سام نریمان می رسانیده بعید نیست که روایت کشته شدن یکی از نیاکان خود، یعنی رستم را از مأخذ دیگری گرفته بوده باشد. به هر روی، این احتمال که آزادسرو کتاب « اخبار پهلوانان سیستان » را از اثری به پهلوی که عنوان «سگیگسران» داشته، ترجمه کرده بوده باشد چندان ناچیز نیست.

پانوشت ها :

↑ [۱] شاهنامه، پنجم ۴۳۹ / ۱ تا ۴.

↑ [۲] درباره ی او بنگرید به جستار نگارنده در:  EIr. voll. III, P. 178.

↑ [۳] تقی زاده، حسن، هزاره ی فردوسی، ص ۸۶، ج  ۴.

↑ [۴] بنگرید به مأخذ یادشده در پا نوشت های ۶۴ و ۶۵ بخش یکم همین نوشتار .

↑ [۵] نولدکه، حماسه ی ملی ایران، ص ۱۸ (ترجمه ی فارسی، ص ۴۳)؛ یادداشت های شاهنامه، بخش دوم، ص ۳۳۳.

↑ [۶] برخی کسانی که می خواهند گفتاری بودن مأخذ شاهنامه را به هر قیمتی به ثبوت برسانند، نه تنها همه ی این موانع را نادیده می گیرند، بلکه حتی ادعا می کنند که این مرد تا زمان فردوسی نیز زنده بوده و یکی از راویان شفاهی او بود و لابد برای این کار پیرمرد از مرو به طوس سفر کرده بود .

↑ [۷] بنگرید به بیت شماره ی ۳ و  ۶۱.

↑ [۸] «مقدمه ی قدیم شاهنامه»، ص ۷۳ به جلو .

↑ [۹] شاهنامه، پنجم ۴۳۹ / ۳ و ۴.

↑ [۱۰] «مقدمه ی قدیم شاهنامه»، ص ۸۰ به جلو .

↑ [۱۱] «مقدمه ی قدیم شاهنامه»، ص  ۳۰.

↑ [۱۲] «مقدمه ی قدیم شاهنامه»، ص ۹۰.

↑ [۱۳] «مقدمه ی قدیم شاهنامه»، ص ۳۰.

↑ [۱۴] در آثار عربی و از جمله در « الفهرست » هرگاه سخن از «فارسی اول» است، منظورِ مولفان، با توجه به تاریخ رویدادها، یعنی زمان کیان، «زبان فارسی باستان» است، ولی در حقیقت ابن مقفع و دیگر مترجمان نه از فارسی باستان، بلکه از «زبان فارسی میانه» و برخی از « زبان پارتی » ترجمه کرده بودند که در آثار عربی «فارسی دوم» و یا عموما «پهلوی» و گاه تنها «فارسی» نامیده می شود و هرگاه «فارسی» گفته می شود، گاه نیز، ولی به ندرت «فارسی دری» منظور است.

↑ [۱۵] مسعودی، ابوالحسن علی بن حسین، مروج الذهب و معادن الجوهر، به کوشش ش. پلّا (Ch. Pellat)، ۱ تا ۵، بیروت ۱۹۶۶ – ۱۹۷۴، یکم، ص ۲۶۷ (ترجمه ی فارسی : ابوالقاسم پاینده، تهران ۱۳۴۴)؛ یادداشت های شاهنامه، بخش دوم، ص ۳۲۴ به جلو.

↑ [۱۶] شاهنامه، پنجم ۴۳۹ ۴۳۹ / ۳.

________________________________________

بن نوشت :

این نوشتار از روی نسخه ی پی. دی . اف فرستاده شده توسط خانم نوشین شاهرخی از «تارنمای نوف» گردآوری شده است و برای دسترسی آسان تر در بخش های مختلف بخش بندی شده است.

www.aariaboom.com/content/view/1923/234/

نظر شما