۵ - مهر - ۱۳۹۲
محمد حیدری


 
گرچه با حضورنیافتن آقای روحانی در میهمانی شام دیشب ، امکان رودررویی روسای جمهور ایران و آمریکا در این مرحله منتفی شد ، اما فرض را بر این می گذاریم  که در مراحل بعد ، یا در سطح وزرای  امور خارجه و یا در سطح روسای جمهور ایران و آمریکا دیدارهای نمادین و حتی دست دادن اتفاق افتد . در این صورت نیز نباید گمان کنیم رابطه ی دو کشور در مسیری هموار خواهد افتاد . فزون بر این ، من فرض را بر این می گذارم  که دولت ایالت های متحد آمریکا به راستی می خواهد تنش با ایران را کاهش دهد . با این وجود ، در تحلیل ها و نتیجه گیری ها ، باید موارد زیر را با دقت در نظر گرفت :
اول : گروه های قدرتمندی ، هم در ایران و هم در آمریکا ، هستند که عادی شدن روابط دو کشور را خوش نمی دارند . واکاوی سخنرانی های آقایان روحانی و اوباما نشان می دهد که آنان سخنانی گفته اند که حساسیت این گروه ها را نیانگیزد.
دوم : کاهش تنش میان آمریکا و ایران مستلزم آن است که واشنگتن دربرنامه های خود برای کشورهای شمال آفریقا و غرب آسیا تغییراتی بنیادین ایجاد کند . این تغییرات بر سیاست های کلان خارجی آمریکا تاثیر زیاد خواهد داشت . این تاثیرها با تمایلات و منافع گروه های مالی ، نفتی و صنعتی نیرومند آمریکا در تضاد است و آن ها می کوشند در این راه سنگ اندازی کنند .
سوم : موقعیت لابی نیرومند یهودیان آمریکا نیاز به تشریح ندارد . این لابی  در روند روبه پیشرفت عادی شدن روابط ایران و آمریکا  پدال ترمز را تا انتها خواهد فشرد .برای دریافت بهتر این مسئله به سخنان آقای اوباما در مجمع عمومی سازمان ملل  متحد توجه کنید که بار دیگر بر حمایت بی چون و چرا از امنیت و موجودیت اسرائیل تاکید داشت .
چهارم : توافق های بعدی منوط به این است که هم آمریکا و هم ایران در برنامه های خود در مناطقی مانند لبنان ، سوریه ، عراق ، اقلیم کردستان و برخی دیگر از مناطق شمال آفریقا و غرب آسیا تغییراتی بدهند و هر دو طرف این تغییرات و پیامدهای آن را پذیرا و به اجرای آن متعهد شوند . برای تحقق این تغییرات یا ایران باید از اصول راهبردی خود کوتاه بیاید یا ایالت های متحد آمریکا .
چهارم : حرکت به سوی کاهش تنش میان دو کشور ، بر سیاست های منطقه ای و جهانی کوتاه و درازمدت روسیه وچین ( به خصوص فدراسیون روسیه ) تاثیر عمیق خواهد داشت . از این رو دور از ذهن نیست که این کشورها به نوبه ی خود در مسیر تنش زدایی سنگ اندازی کنند .
قاره ی اروپا که نیمی از آن در آستانه ی ورشکستگی است ، از بحران روابط ایران و آمریکا از یک سو و از درگیری ها و بحران ها در دیگر کشورهای شمال آفریقا و غرب آسیا از دیگر سو ، ریزه خواری می کند . برای روشن ترشدن این موضوع کافی است به نقش انگلستان و فرانسه در بحران سوریه توجه کنیم تا ماجرا روشن شود . طبیعی است کاهش تشنج میان ایران و آمریکا منافع سیاسی و اقتصادی این کشورهای اروپایی را تحت تاثیر قرار می دهد و باز طبیعی است آنها بکوشند کاهش تنش چنان باشد که منافعشان را به خطر نیاندازد . در این مورد هم تنها توجه کنید به سخنرانی رئیس جمهور فرانسه در جلسه ی مجمع عمومی سازمان ملل  متحد اندکی پس از سخنرانی آقای اوباما .
پنجم : کشورهای گروه ۱+ ۵ از خوان پرونده ی هسته ای ایران لقمه های بزرگ و چرب نصیب می برند . این لقمه ها پاداشی است که آنان در ازای هموارکردن راه برای اجرای سیاست های آمریکا دریافت می کنند . تنش زدایی میان ایران و آمریکا آنان را از این مزیت محروم می کند ؛ اما سخنان  اوباما نشان داد ، دست کم تا هم اینک ، هیچ تغییری در شرط های آمریکا برای تعطیل غنی سازی اورانیوم دیده نمی شود . از سویی ، حتی پیش از سفر آقای روحانی به نیویورک مقامات کلیدی سیاسی و نظامی ایران هر گونه عقب نشینی در برنامه ی هسته ای ایران را غیر قابل پذیرش اعلام کردند .
ششم : کاهش تنش میان آمریکا و ایران موازنه ی قدرت در منطقه ی  خاورمیانه را به سود ایران تغییر خواهد داد .در چنان شرایطی ، عربستان سعودی ، امارت های متحد عربی ، قطر و دیگر عاملان اجرای سیاست های آمریکا ، اهمیت گذشته را برای این کشور نخواهند داشت  .
در ارزیابی ها و تحلیل ها عامل ها و وارد دیگری را نیز باید در نظر داشت تا تحلیل و اظهار نظر در این زمینه روشنگر و دربرگیرنده  ی حقایق بیشتر و دقیق تری باشد .
بر این نکته تاکید می کنم  که برشمردن موارد بالا بدان معنی نیست که معتقد باشم اگر بنا بر کاهش تنش باشد ، این موانع مانع آن خواهند شد . تنها هدفم از اشاره به این موارد آن است که افکار عمومی را به این نکته اشاره دهم که در تحلیل مسائل این چنینی ، باید همه ی عامل ها را در نظر داشت و تنها با اتکا به یک یا چند عامل به نتیجه گیری دست نزد .

 

۴/۷/۱۳۹۲

نظر شما